امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Short-lived

ˌʃɔːrt ˈlaɪvd ˌʃɔːt ˈlɪvd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زودگذر، کوتاه، گذرا، ناپایدار، موقتی، کم‌دوام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- short-lived love
- عشق زودگذر
- The success of the new product was short-lived as competitors quickly released a better version.
- موفقیت محصول جدید موقتی بود زیرا رقبا به‌سرعت نسخه‌ی بهتری را عرضه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد short-lived

  1. adjective not around for long
    Synonyms: brief, deciduous, ephemeral, evanescent, fleeting, fly-by-night, fugacious, fugitive, gone in a heartbeat, impermanent, momentary, of short duration, over in a heartbeat, passing, quick, short, short-haul, short-run, short-term, temporary, transient, transitory
    Antonyms: enduring, ethereal, lasting, lengthy, long-lived, permanent

ارجاع به لغت short-lived

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «short-lived» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/short-lived

لغات نزدیک short-lived

پیشنهاد بهبود معانی