امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tabloid

ˈtæblɔɪd ˈtæblɔɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tabloids

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
روزنامه‌ی نیم‌قطع، تابلوید، تبلوید (که به مسائل احساسی و رمانتیک و گزارش حوادث و جنایات و شایعات رایج و غیره می‌پردازد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- My grandmother loves reading tabloids to catch up on the latest celebrity gossip.
- مادربزرگ من عاشق خواندن روزنامه‌های نیم‌قطع برای دریافت آخرین شایعات افراد مشهور است.
- The tabloid's front page was filled with provocative images and attention-grabbing headlines.
- صفحه‌ی اول این تابلوید پر از تصاویر برانگیزاننده و تیترهای توجه‌برانگیز بود.
adjective noun countable
خلاصه، فشرده
- The tabloid of the article provided a brief summary of the key points.
- خلاصه‌ی این مقاله خلاصه‌ای از نکات کلیدی را ارائه کرد.
- I always grab a tabloid of the magazine.
- همیشه خلاصه‌ای از این مجله را برمی‌دارم.
adjective
نیم‌قطعی، مربوط به تابلوید، مربوط به تبلوید، تابلویدی، تبلویدی
- The tabloid newspaper is often criticized for its sensational and exaggerated headlines.
- این روزنامه‌ی نیم‌قطعی اغلب به خاطر تیترهای پرشور و اغراق‌آمیزش مورد انتقاد قرار می‌گیرد.
- The tabloid-style reporting on the murder trial captivated the nation with its sensational details.
- گزارش‌های تبلویدی درباره‌ی دادگاه قتل، ملت را با جزئیات هیجان‌انگیز خود مجذوب خود کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tabloid

  1. noun newspaper
    Synonyms: paper, rag, scandal sheet, sheet

ارجاع به لغت tabloid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tabloid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tabloid

لغات نزدیک tabloid

پیشنهاد بهبود معانی