امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Taxation

tækˈseɪʃn tækˈseɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable
اقتصاد وضع مالیات، مالیات‌بندی، مالیات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to increase (or decrease) taxation
- مالیات را اضافه کردن (یا کاستن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد taxation

  1. noun Government income due to taxation
    Synonyms: tax, laying taxes, imposing taxes, tax-collection, levying, tax income, assessment, money-gathering, tax-revenue, revenue, revenue enhancement

لغات هم‌خانواده taxation

ارجاع به لغت taxation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taxation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/taxation

لغات نزدیک taxation

پیشنهاد بهبود معانی