جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 8)
بازگشتی
بازگشودن
بازگفت
بازگفتن
بازگفتنی
بازگماشتن
بازگو
بازگو کردن
بازگو کردن با جزئیات
بازگو کردن به اختصار
بازگو کردن به صورت رویدادنامه
بازگو کردن حرف شخصی دیگر را
بازگویه
بازگویه پذیر
بازگویه کردن
بازگویه ناپذیر
بازگویی
بازگیر
بازگیری
بازگیری کردن
بازمان
بازمان کردن
بازماندگان
بازماندن
بازمانده
بازمانده پس از گلچینی
بازمانده گیاه یا جانور از دوران های کهن
بازمانسازی
بازمانگاه
بازمانگر
بازمانه
بازمانی
بازنده
بازنده کردن
بازنشدنی
بازنشستگی
بازنشسته
بازنشسته با حفظ مزایا
بازنشسته شدن
بازنشسته کردن
بازنشسته مستمری بگیر
بازنشناختنی
بازنگر
بازنگرانه
بازنگری
بازنگری کردن
بازنما
بازنمایاندن
بازنمایانگر
بازنمایی
بازنمود
بازنمود پذیر
بازنمود کردن
بازنواخت
بازنویسی کردن
بازنیافتنی
بازو
بازو بتد
بازو زدن
بازوبند
بازوکا
بازوی پیکاپ
بازوی دکل
بازوی عرضی
بازوی کسی را پیچ دادن
بازوی گردان
بازوی متحرک
بازوی متحرک برای رساندن برق به تراموا و اتوبوس برقی
بازویی
بازه
بازهم
بازی
بازی اول
بازی با توپ
بازی با کلمات
بازی با لغات
بازی با ورق
بازی بد
بازی بولینگ روی چمن
بازی بیس بال
بازی پرتاب نعل
بازی پرقیل و قال
بازی تیرپرانی
بازی چکرز
بازی خرکی
بازی خرکی کردن
بازی دادن
بازی در آوردن
بازی دوست
بازی دومینو
بازی را ادامه ندادن
بازی راگبی
بازی روی تخته
بازی روی یخ
بازی ریسک دار
بازی کردن
بازی کردن با
بازی کردن با آبرو
بازی کردن با آینده
بازی کردن به جای چوگان زن اصلی
بازی کردن نقش
بازی کرلینگ
بازی کریبج
بازی کریکت
بازی کلان کردن
بازی کویت
بازی گرانه رفتار کردن
بازی لپر
بازی لی لی
بازی موزیک و صندلی
بازی موش و چکش
بازی و جیغ و داد کردن
بازی ورزشی
بازی ورق
بازی ورق با خود
بازی ویدیو
بازی یکنفره ورق
بازی یوکر
بازیابانه
بازیابی
بازیابی جهت
بازیابی شدن
بازیابی کابین
بازیابی کردن
بازیابی کلاهک
بازیافت
بازیافت کردن
بازیافت ناپذیر
بازیافتن
بازیافتنی
بازیافته
بازیافتی
بازیچه
بازیچه دیگران
بازیچه فروشی
بازیچه کردن
بازیک
بازیکن
بازیکن انتهای زمین
بازیکن بخش برونی میدان
بازیکن بسکتبال
بازیکن تازه کار
بازیکن تیم دوم
بازیکن جانشین
بازیکن جلو
بازیکن خط عقب
بازیکن خط مقدم بازی
بازیکن خط میانی
بازیکن دارای دو جور مهارت
بازیکن دفاعی پشت خط
بازیکن دو کاره
بازیکن ذخیره
بازیکن را جزو ذخیره ها نگهداشتن
بازیکن رزرو
بازیکن رزرو بودن
بازیکن رزرو کردن
بازیکن زاپاس
بازیکن عقب
بازیکن غیر حرفه ای
بازیکن قلابی
بازیکن گلف
بازیکن گوش
بازیکن گوشه
بازیکن مجاور گوشه
بازیکن میان بیس دوم و سوم
بازیکن ورزش های توپ دار
بازیکن وسط
بازیکنان زاپاس
بازیکنان محوطه درونی
بازیگر
بازیگر اصلی
بازیگر پانتومیم
بازیگر تراژدی
بازیگر دوره گرد
بازیگر علی البدل
بازیگر غیر مهم
بازیگر فرعی
بازیگر ناشی
بازیگر نمایش های مینسترل
بازیگران
بازیگران تازه یافتن
بازیگران سیرک
بازیگری
بازیگری تراژدی
بازیگوش
بازیگوشانه
بازیگوشی
بازیگوشی کردن
بازیلیک
باژ
باژرنگ
باژگون
باژگونه
باس
باستار
باستان
باستان شناختی
باستان شناس
باستان شناسی
باستان شناسی صنعتی
باستانی
باستانی تروی
باستانی و مورد احترام
باستانیان
باسترک
باسرعت
باسرنیزه زدن
باسق
باسک
باسکول
باسلیقه
باسمه
باسمه چوبی
باسمه زدن
باسمه زنی
باسمه کاری
باسمه کاری کردن
باسن
باسواد
باسون
باسیل
باسیل کاما
باسیلی
باش
باشا
باشا بودن
باشادی بازی و سروصدا کردن
باشام
باشامه
باشایی
باشدت زیاد
باشدت و خشونت
باشرف
باشعور
باشک و تردید
باشکر آمیختن
باشکر پوشاندن
باشکوه
باشگاه
باشگاه آواز و سرود
باشگاه افسران
باشگاه برون شهری
باشگاه دانشجویان
باشگاه دانشجویان در دانشگاه
باشگاه دوست داران کتاب
باشگاه شبانه
باشگاه کتاب خوانان
باشگاه محله
باشگاه و خوابگاه خصوصی
باشگاه ورزشی مجهز به سونا و استخر
باشگاه ورزشی و تفریحی
باشلق
باشلق دار
باشلق نقابدار
باشلیه
باشماکاردارم
باشنده
باشنگولی
باشورش
باشه
باشی
باشیادی
باشیدایی
باشیدن
باصدای آهسته
باصدای بلند
باصراحت لهجه
باصرفه
باصرفه جویی
باصره
باصفا
باصلح و صفا
باصمه
باصمه زدن
باصمیمیت
باضرب
باطری انباری
باطری خورشیدی
باطعنه
باطل
باطل سازی
باطل شدن
باطل شمردن
باطل کردن
باطل کردن بلیط و چک
باطل کردن تمبر با مهر
باطل کردن دستور حذف
باطل کردن سند
باطل کردن فرمان
باطل کردن قانونی
باطل کردن قرارداد
باطل کردن گواهینامه
باطل کردن نوشته
باطل کردنی
باطل نکردنی
باطله
باطمع
باطن
باطنا
باطنی
‹
1
2
...
5
6
7
8
9
10
11
...
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی