جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ت"
ت
تا
تا آن زمان
تا آن موقع
تا آن هنگام
تا آنجایی که
تا آنکه
تا ابد
تا اندازه ای دیر
تا اندازه ای رنگ پریده
تا اندازه ای کوتاه
تا اندازه ای موفقیت آمیز
تا اندازه معین
تا اندازهای
تا این که
تا این هنگام
تا اینکه
تا به تا
تا به تا شدن
تا به تا کردن
تا به کی
تا بیشترین درجه
تا ته خوردن
تا ته لیوان
تا چه اندازه
تا حال
تا حالا
تا حدی
تا حدی که
تا خرخره
تا خرخره خوردن
تا خوردگی
تا دیدار بعدی
تا دیرگاه کار کردن
تا دیرگاه مطالعه کردن
تا زانو
تا زمان معین
تا شدگی
تا شدن
تا شده
تا شلوار
تا کردن
تا کردن با کسی
تا کردن لبه پتو
تا کردن لبه ملافه
تا کردن و تو زدن
تا کردن و دوختن
تا کمر
تا کی
تا لبه پر کردن
تا نشدنی
تا وقتی که
تا یک اندازه
تااین درجه
تائب
تائو گرای
تائو گرایی
تائوئیست
تائید کننده
تاب
تاب آور
تاب آوردن
تاب آوردنی
تاب آوری
تاب برداشتن
تاب برداشتن در اثر فشار یا حرارت شدید
تاب برداشتن شیلنگ
تاب تحمل
تاب تحمل چیزی را داشتن
تاب تحمل داشتن
تاب تحمل کسی را داشتن
تاب خوردن
تاب خوردن مچ پا و دست
تاب خورنده
تاب خوری
تاب دادن
تاب داده
تاب داشتن
تاب دهنده
تاب طناب
تاب گرسنگی
تاب گیسو
تاب مانند
تاب نیاوردنی
تاب و توان
تابا
تاباسکو
تابان
تابان بودن
تابان شدن
تاباندن
تاباندن بینی کسی
تاباندن گوش کسی
تاباندن گونه کسی
تابانه
تابحال
تابدار
تابران
تابستان
تابستان را در جایی گذراندن
تابستانی
تابش
تابش زدگی
تابش سنج
تابش سنج گایگر
تابش گاما
تابشگر
تابشگری
تابشگیر
تابع
تابع از نظر مقام
تابع امیال
تابع اولیه
تابع بودن
تابع سازی
تابع کردن
تابعیت
تابکاری کردن شیشه و فلزات
تابلو
تابلو اعلانات
تابلو بزرگ اعلانات در امتداد بزرگراه
تابلو به شکل سپر
تابلو راهنما
تابلو راهنمای رانندگی
تابلو ساز
تابلو مغازه
تابلو نویس
تابلوی آگهی های شهری
تابلوی امتیازها
تابلوی راهنما
تابلوی طبیعت
تابلوی فرمان
تابلوی فرمان اتومبیل
تابلوی فیلم و ویدئو
تابلوی مغازه
تابلوی موسسه
تابناک
تابناک بودن
تابناک شدن
تابناکی
تابندگی
تابنده
تابو
تابوت
تابوت از سنگ یکپارچه
تابوت بردار
تابوت و پایه ها و زیرسازی آن
تابولی
تابه
تابه ای
تابیدگی
تابیدن
تابیدن به هم
تابیده
تاپ
تاپ تاپ
تاپ تاپ کننده
تاپو
تاپوچی
تاپوچی به به
تاپیت
تاپیر
تاپیوکا
تاتا کردن
تاتار
تاتاری
تاتامی
تاتر
تاتری
تاتو
تاتوره
تاتوی شتلند
تاته
تاتی کردن
تاتی کننده
تاثر
تاثرآور
تاثرانگیز
تاثرناپذیر
تاثیر
تاثیر بعدی
تاثیر پذیر
تاثیر دارد
تاثیر داشتن
تاثیر داشتن بر
تاثیر دلخواه
تاثیر روحی
تاثیر شدید
تاثیر عاطفی متقابل
تاثیر فکری
تاثیر متقابل
تاثیری
تاج
تاج الملوک
تاج بخش
تاج بر سر نهادن
تاج برگ بو
تاج پادشاهان
تاج پرندگان
تاج پوشه
تاج خروس
تاج خورشید
تاج دندان
تاج سان
تاج ستون
تاج سر
تاج سنگ
تاج کوچک
تاج گل
تاج گل به نشان افتخار
تاج گل به نشان پیروزی
تاج گل ساختن
تاجدار
تاجر
تاجر شراب
تاجر نفت
تاجریزی
تاجک
تاجگذاری
تاجگذاری کردن
تاجگذاری نشده
تاجگذاری نکرده
تاجور
تاجی
تاجیک
تاجیکستان
تاچ داون
تاچه رسد
تاحدودی
تاخت
تاخت آب
تاخت بردن
تاخت رفتن
تاخت زدن
تاخت زنی
تاخت کالای نو و کهنه
تاخت کردن
تاخت و تاز
تاخت و تاز با قشون و جنگ
تاخت و تاز کردن
تاخت و تاز کننده
تاختگاه
تاختگر
تاختن
تاختن بر
تاختن بر جایی
تاختن بر چیزی
تاختن برکسی
تاختن بیخود بر
تاخر
تاخرخره خوردن
تاخوردگی ورق
تاخیر
تاخیر جویانه
تاخیر دار
تاخیر داشتن
تاخیر در پرداخت
تاخیر کردن
تاخیر و تعلل کردن
تاخیرانداز
تادار شدن
تادار کردن
تادیب
تادیب کردن
تادیب کننده
تادیبی
تادیه
تادیه کردن
تاذی
تار
تار آماس
تار آوا
تار دار
تار دار کردن
تار زن
تار ساز
تار سان
تار عنکبوت
تار فزونی
تار کردن
تار کردن چشم
تار لخته
تار لخته زا
تار مانند
تار مو
تار و پود
تار و پود قلب
تار و مار
تار و مار کردن
تاراج
تاراج کردن
تاراج کننده
تاراجگاه
تاراجگر
تاراخیرا
تارانتلا
تاراندن
تاراندن از مخفی گاه خود
تاراندن از میهن
تارپیچ
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
21
22
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند