جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 16)
دستگاه سنجش کالیبر
دستگاه سنجش میزان خلا
دستگاه سنجش ولتاژ
دستگاه سوخت رسانی به تنور
دستگاه شانه زنی
دستگاه شخم زنی
دستگاه شناسائی برق
دستگاه شیردوشی
دستگاه صاف ساز
دستگاه صدا ساز
دستگاه ضبط
دستگاه ضبط صوت
دستگاه ضبط صوت قابل حمل
دستگاه ضد پارازیت
دستگاه ضمیمه
دستگاه عصاری
دستگاه عصبی خودکار
دستگاه فتوکپی
دستگاه فرز
دستگاه فرستنده
دستگاه فکس
دستگاه فلاش مستراح
دستگاه فلورنما
دستگاه قضایی
دستگاه قفل برنامه
دستگاه کاوگر
دستگاه کت اسکن
دستگاه کشتگر و دروگر
دستگاه کنترل
دستگاه کنترل و تنظیم
دستگاه گرمازا
دستگاه گوارش
دستگاه گیرنده
دستگاه متریک
دستگاه مرکز گریز
دستگاه معاینه چشم
دستگاه مقطع نما
دستگاه مکنده
دستگاه مین یابی
دستگاه نشان دهنده جهت باد
دستگاه نمایش طلق شفاف
دستگاه نوار قلب
دستگاه نوار مغز
دستگاه نورد
دستگاه و روش کار ساعت
دستگاه واجی
دستگاه وزانش
دستگاه ویدئو
دستگاه ویژه پاشیدن
دستگاه ویژه پراکندن
دستگاه ها
دستگاه هدایت گرما
دستگاه هدف گیری در هواپیما
دستگاه هواکش در زیر دریایی
دستگاه یاور
دستگیر
دستگیر شدگی
دستگیر شدن
دستگیر فقیران
دستگیر کردن
دستگیر کردن با زور
دستگیر کردن با مهارت
دستگیره
دستگیره برای بلند کردن دیگ داغ
دستگیره در
دستگیره در آسیاب دستی
دستگیری
دستگیری از بینوایان
دستگیری مجدد
دستلاف
دستم نمی رسد
دستمال
دستمال بزرگ و رنگین
دستمال پاسفره
دستمال چرمی
دستمال سر
دستمال سفره
دستمال سفره کوچک
دستمال کاغذی
دستمال گردن
دستمال گردن مردانه
دستمال گلدار
دستمال میز
دستمالی
دستمالی کردن
دستمایه
دستمایه دادن
دستمردی
دستمزد
دستمزد دو برابر
دستمزد کم
دستنبو
دستوانه
دستور
دستور آغاز
دستور انجام
دستور ایست دادن
دستور بازگشت به خوابگاه
دستور بالاتر دادن
دستور تهیه خوراک کودک و غیره
دستور تهیه دارو و غیره
دستور جلسه
دستور حکمران خودکامه
دستور خوراک پزی
دستور دادگاه
دستور دادن
دستور دادن با تهدید
دستور دادن با سوگند
دستور دادن شناسایی
دستور رزمی
دستور رسمی
دستور رفتن
دستور زبان
دستور غیر عملی
دستور قانونی
دستور کار
دستور کتبی
دستورات
دستورالعمل
دستورالعمل اداری
دستورالعمل مصرف غذا
دستورالعمل ها
دستوربری
دستوری
دسته
دسته ابزار
دسته ابزار و اسلحه
دسته امدادی
دسته بازیگران و خوانندگان
دسته بزرگ
دسته بزرگ ماهی
دسته بندی
دسته بندی بر حسب درجه
دسته بندی بر حسب نوع
دسته بندی برحسب درآمد
دسته بندی برحسب نمره
دسته بندی شده
دسته بندی کردن
دسته بندی کننده
دسته به هم فشرده انسان ها
دسته بیست تایی
دسته پر
دسته پر برای ساختن قلم
دسته پر سفید مرغ ماهیخوار
دسته پنبه
دسته پنج تایی
دسته پیپ
دسته تازیانه
دسته تبر
دسته جارو
دسته جستارگر
دسته جلو
دسته جمعی
دسته جمعی حرکت کردن
دسته جمعی دعا کردن
دسته چاقو
دسته چپق
دسته چک
دسته چوب
دسته خس و خاشاک
دسته خوانندگان
دسته در
دسته در ابزار برقی و ماشین آلات
دسته درآسیاب دستی
دسته دسته شدن
دسته دسته کردن
دسته دنده
دسته دنده اتومبیل
دسته زنبور
دسته ساز
دسته سطل و غیره
دسته سکان کشتی
دسته سه نفری
دسته شدن
دسته شمشیر و چاقو
دسته صندلی
دسته علف
دسته عینک
دسته قلم
دسته کاغذ
دسته کتری و غیره
دسته کر
دسته کردن
دسته کشی
دسته کوچک
دسته کوچک و سری و سیاسی
دسته کوک
دسته گرایی
دسته گل
دسته گل به آب دهی
دسته گندم
دسته محور
دسته مو
دسته موسیقی چهار نفره
دسته نوازندگان
دسته نه نفری
دسته نیزه
دسته هاون
دسته هشتگانه
دسته هنرپیشگان
دسته هیزم
دسته ی به خصوص
دسته یادداشت
دستهی دوچرخه
دستی
دستیابی
دستیابی از دور
دستیابی بختانه
دستیابی به ثروت
دستیابی به شهرت
دستیابی تصادفی
دستیابی مجدد
دستیار
دستیار اسقف
دستیار خوب
دستیار دندان پزشک
دستیار فروشنده
دستیار وکیل دادگستری
دستیاری
دستیاری کردن
دستینه
دستینه شمشیر و چاقو
دستینه گذار
دستینه گذاری
دستینه نهادن
دستینه نهادن در پای سند
دسر
دسر تند و سوزان
دسر یخزده
دسی بل
دسی لیتر
دسی متر
دسیسه
دسیسه پرور
دسیسه چیدن
دسیسه چین
دسیسه کار
دسیسه کردن
دسیسه گران سیاسی
دش
دش -
دش آوایی
دش پروری
دش رفتاری
دشارژ کردن
دشایند
دشبل
دشپل
دشپل دار
دشپیل
دشت
دشت بی درخت
دشت دام ها
دشت کردن
دشت کویر
دشت گرد
دشت لوت
دشت نشین
دشت و صحرا
دشتاب
دشتان
دشتان ایست
دشتان شدن
دشتانگی
دشتانه
دشتبان
دشتستان
دشتن
دشته
دشته برگ
دشته یاخته
دشتی
دشتینه
دشتینه شامه
دشخوراکی
دشرویش
دشک
دشکاری
دشکه
دشکی
دشگواری
دشگویی
دشگیر
دشمن
دشمن اصلی
دشمن بزرگ
دشمن پنداری همه جانبه
دشمن جهودها
دشمن خوشی دیگران
دشمن داشتن
دشمن کامی
دشمن کردن
دشمن گرای
دشمن وار
دشمنانه
دشمنی
دشمنی ایجاد کردن
دشمنی با یهودیان
دشمنی دیرین
دشمنی دیرینه
‹
1
2
...
13
14
15
16
17
18
19
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی