جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 2)
دارای برگ های خوراکی
دارای برون نمای واضح و متناسب
دارای بریدگی کردن
دارای بستگی کردن
دارای بندان کردن
دارای بو ی نعناع
دارای بوی بخصوص
دارای بوی تند
دارای بوی نا
دارای بهترین تسهیلات
دارای بیش از پنجاه درصد آرا
دارای بیشترین احتمال بردن در انتخابات
دارای بینی کوتاه و رو به بالا
دارای پا
دارای پاهای بلند و قشنگ
دارای پاهای زشت و دراز
دارای پای بیرون چرخیده
دارای پایه از نوعی بخصوص
دارای پایه بخصوص
دارای پربر فرق سر
دارای پرچم و مادگی
دارای پرز در پشت و رو
دارای پرواز در صورت بودن مشتری
دارای پستان های بزرگ
دارای پستانچه
دارای پشتکار
دارای پوست نازک
دارای پوند وزن
دارای پیش داوری
دارای پیشه
دارای تاثیر بد
دارای تاج برگ غار برای بزرگداشت
دارای تاخیر
دارای تاخیر در پرداخت
دارای تارهای درآورده شده
دارای تارهای شل
دارای تازگی
دارای تاق ضربی
دارای تاق قوسی کردن
دارای تاق منحنی کردن
دارای تاق نیم دایره
دارای تاولچه
دارای تب
دارای تبحر
دارای تبصره
دارای تجانس آوایی
دارای تجربه آب های شیرین
دارای تجهیزات خوب
دارای تخلص
دارای تخم بسیار
دارای ترانزیستور کردن
دارای تزئینات بیش از حد
دارای تصاویر برجسته
دارای تصویر
دارای تضاد
دارای تعداد بخصوصی تضریس
دارای تعداد بخصوصی چرخ
دارای تعداد بخصوصی دندان
دارای تعداد ذکر شده
دارای تعداد معینی صندلی
دارای تعدادی سر
دارای تعلل
دارای تعهد قانونی
دارای تفوق
دارای تقاضابیش از عرضه
دارای تقدم
دارای تکبر
دارای تکه های بزرگ
دارای تکیه کردن
دارای تلفظ دشوار
دارای تلون مزاج
دارای تمدن بدوی
دارای تناقض
دارای تنش شدن
دارای تنش کردن
دارای توان جنسی
دارای ته رنگ بودن
دارای ته رنگ کردن
دارای ته ریش
دارای ته نقش کردن
دارای تهویه مطبوع
دارای تهویه مطبوع کردن
دارای تیک
دارای ثبات رای
دارای ثبات شدن
دارای ثبات کردن
دارای جامه مندرس
دارای جای آبله
دارای جزئیات
دارای جزئیات زیاده از حد
دارای جزئیات گیرا
دارای جزئیات و تزیینات
دارای جسم کردن
دارای جلال دروغین
دارای جلال ظاهری
دارای جلوهی دروغین
دارای جلوهی ظاهری
دارای جمعیت کردن
دارای جناغی
دارای جنبه به خصوصی کردن
دارای جواز
دارای جوهر سرکه
دارای جهت
دارای جیوه
دارای چاله چوله شدن
دارای چاله چوله کردن
دارای چرخ دنده کردن
دارای چرک
دارای چشم های بیرون زده
دارای چشمان بادامی
دارای چشمان بزرگ و برجسته
دارای چشمان بی سرشک
دارای چشمان بیرون زده
دارای چشمان پر امید
دارای چشمان درخشان
دارای چشمان سالم
دارای چشمان گود افتاده
دارای چند بخش
دارای چند زبان
دارای چند سر تیز
دارای چند شکل
دارای چند معنی
دارای چندین وجه
دارای چهره حاکی از امانت و راستی
دارای چیزی به جای شیر
دارای حاشیه تزیینی کردن
دارای حاشیه خز
دارای حاشیه زنجیر سان کردن
دارای حالت تهوع
دارای حالت کره
دارای حجب و حیا
دارای حدود و ثغور همانند
دارای حذفیات
دارای حرارت
دارای حرفه
دارای حرکات و رفتار بخصوصی بودن
دارای حرکت سنگین و بد قواره
دارای حرکت سنگین و پر سرو صدا
دارای حرکت مارپیچ
دارای حرکت متناوب کردن
دارای حرکت موجی
دارای حزن و شادی
دارای حس تشخیص نیک و بد
دارای حس همدردی
دارای حساب و کتاب
دارای حساسیت
دارای حساسیت به
دارای حسن نیت
دارای حضور ذهن
دارای حق
دارای حق انحصاری
دارای حق انحصاری کردن
دارای حق اولویت
دارای حق تقدم
دارای حق خدمت از طرف رعایا
دارای حقوق
دارای حقوق انحصاری
دارای حقوق برابر کردن
دارای حقوق زیاد
دارای حقوق مدنی کردن
دارای حل المسایل کردن
دارای خاصیت
دارای خاصیت جذب
دارای خدشه کردن
دارای خرد
دارای خریدار
دارای خزینه مخروطی کردن
دارای خشکه عبارت
دارای خصوصیات ویژه
دارای خط های مورب
دارای خطوط مستقیم
دارای خطوط و زوایا
دارای خلق و خوی معین
دارای خلل و فرج
دارای خلوص نیت و پشتکار
دارای خمیدگی
دارای خنک کن آبی
دارای خون لکه
دارای خونابه
دارای خیال راحت
دارای دانش کتابی
دارای دانش گسترده و متنوع
دارای داوری بد
دارای در به خیابان
دارای درجه دکتری
دارای درخشش موجدار
دارای درد مداوم
دارای دست های نرم و ظریف
دارای دل و دماغ
دارای دلبستگی
دارای دم کردن
دارای دندان پیش آمده
دارای دو احساس متضاد
دارای دو بخش
دارای دو پهلو
دارای دو پهنه
دارای دو جنبه
دارای دو دید
دارای دو رنگ
دارای دو ضلع
دارای دو عدسی
دارای دو فکر متضاد
دارای دو فلز
دارای دو فلز بهادار
دارای دو قطب
دارای دو مجلس سنا و شورا
دارای دو معنی
دارای دو نام
دارای دو والانس
دارای دو هدف
دارای دولت خود مختار
دارای دید خوب
دارای دیرکرد
دارای دیواره مشبک
دارای دیوارهای دژمانند و کنگره دار
دارای ذرات بسیار ریز
دارای ذکاوت
دارای رابطه جنسی
دارای رابطه عشقی
دارای راندمان
دارای راه فرعی کردن
دارای راه کمربندی کردن
دارای رتبه معینی بودن
دارای رشد بی رویه
دارای رفتار اشرافی
دارای رفتار بخصوص
دارای رفتار ماشینی و یکنواخت
دارای رگه و نقش کردن
دارای رگه های سپید چربی بودن
دارای رگه های سپید چربی کردن
دارای رنگ به خصوص
دارای رنگ به خصوصی کردن
دارای رنگ ثابت
دارای رنگ گل
دارای رنگ ناجور
دارای روان پریشی
دارای روان زخم کردن
دارای روحیه خوب
دارای روزنه برای انداختن پول
دارای روش نامعین
دارای روکار جدید کردن
دارای روکش طلا
دارای روکش نقره
دارای رویه ای از شکر
دارای رویه زبر و دانه دانه شدن
دارای رویه زبر و دانه دانه کردن
دارای رویه لولادار
دارای ریگ فراوان
دارای زاویه چهل و پنج درجه
دارای زایده شاخسان
دارای زبان بخصوص
دارای زبان چرب و نرم
دارای زبره مو
دارای زخم زبان
دارای زخمنشان کردن
دارای زدگی
دارای زدگی شدن
دارای زدگی کردن
دارای زغال
دارای زه در آورده شده
دارای زه شل
دارای ساختار کردن
دارای سازمان خوب
دارای ساقه از نوعی بخصوص
دارای ساقه کنده شده
دارای سایه آفتاب کردن
دارای سایه رنگ
دارای سبک خاص کردن
دارای سبک زمان خود
دارای سبک کردن
دارای سبک مشخص
دارای ستاک از نوعی بخصوص
دارای ستون سرآزاد
دارای ستون فقرات
دارای ستون مهره
دارای سر و وضع خوب
دارای سرچشمه روانی
دارای سرکه
دارای سرگیجه
دارای سرم
دارای سروکار با واقعیات
دارای سطح سخت و نازک کردن
دارای سطح گوهر نشان
دارای سطح مرصع
دارای سطح ناصاف
دارای سطوح مختلف کردن
دارای سعه نظر
دارای سکنه
دارای سکنه کردن
دارای سکه از دو فلز
دارای سلطه و تفوق
دارای سلیقه و تفکر متوسط
دارای سلیقه های گوناگون
دارای سم
دارای سن بخصوص
دارای سن کافی برای ازدواج
دارای سنت طولانی
دارای سنتوری
دارای سه قسمت
دارای سه نسخه
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی