جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ص"
صائب
صائم
صابر
صابون
صابون پز
صابون پزی
صابون دار
صابون دستشویی
صابون رختشویی
صابون زدن
صابون سانی
صابون مانند
صابون مایع
صابونی
صابونی کردن
صاحب
صاحب اختراع ثبت شده
صاحب اختیار
صاحب استخوان
صاحب الزمان
صاحب امتیاز
صاحب امتیاز روزنامه
صاحب امضائ
صاحب املاک
صاحب بار
صاحب بانک
صاحب بودن
صاحب ثروت
صاحب جمال
صاحب حق انحصاری
صاحب خیر
صاحب دکه روزنامه فروشی
صاحب دل
صاحب رستوران
صاحب روزنامه
صاحب زمین
صاحب سبک
صاحب سند مالکیت
صاحب سهم
صاحب شدن
صاحب صنعت
صاحب عنوان
صاحب کار
صاحب کارخانه بسته بندی
صاحب کارخانه قوطی پر کنی
صاحب کتاب
صاحب کرامت
صاحب کرم
صاحب کشتی
صاحب کشتی خصوصی
صاحب کمال
صاحب مال
صاحب محضر
صاحب مرده
صاحب مزرعه بزرگ
صاحب مزرعه گاوداری
صاحب مغازه
صاحب مغازه گروبرداری و کارگشایی
صاحب مقام
صاحب ملک
صاحب منصب
صاحب منصب ارشد
صاحب منصب دولت
صاحب منصبان
صاحب مهمانی
صاحب میخانه
صاحب نظر
صاحب نفس
صاحب ورقه بیمه
صاحب هنر
صاحبان شرکت
صاحبخانه
صاحبخانه بی مروت
صاحبخانه فقیر چزان
صادر
صادر کردن
صادر کردن حکم توقیف ملک
صادر کردن حکم خرابی ساختمان متزلزل
صادر کردن رای قانونی
صادر کردن کالا و خدمات
صادر کردنی
صادر کننده چک
صادر کننده حواله
صادرات
صادرسازی
صادرشدن
صادرکننده
صادق
صادق بودن
صادقانه
صارم
صاریغ
صاعد
صاعقه
صاغرمار
صاغری
صاف
صاف بودن
صاف پا
صاف پایی
صاف شدن
صاف کردن
صاف کردن با تیشه
صاف کردن با رنده
صاف کردن با شن
صاف کردن با کاغذ سنباده
صاف کردن با ماله
صاف کردن چیز خمیده
صاف کردن چیز مجعد
صاف کردن خط
صاف کردن زیر غلتک
صاف کردن زیر نورد
صاف کردن مو
صاف کردن و جلا دادن سنگ و چرم و چوب
صاف کرده
صاف کن
صاف نبودن
صاف و براق
صاف و براق کردن
صاف و پوست کنده
صاف و خوابیده کردن
صاف و سادگی
صاف و ساده
صاف و شکننده شدن
صاف و شل
صاف و صادق
صاف وار
صاف وپوست کنده
صاف وصوف کردن
صافکاری کردن
صافکاری نشده
صافن
صافی
صافی آب
صافی آسمان
صافی کردن
صالح
صامت
صانع
صبا
صباحت
صباره خنجری
صباغ
صباوت
صبح
صبح بامداد
صبح به خیر
صبح روزبعد
صبح زود
صبح شمابه خیر
صبح ها
صبحانه
صبحانه - نهار
صبحانه خوردن
صبحانه دادن
صبحانه دیر
صبحانه سبک در هتل و رستوران
صبحدم
صبحگاه
صبحگاهان
صبحگاهی
صبر
صبر زرد
صبر شکیبایی
صبر عطسه
صبر کردن
صبرآمد
صبرم تمام شد
صبوح
صبوحی
صبوحی زدن
صبور
صبور برای مدت طولانی
صبورانه
صبوری شکیبایی
صبوری کردن
صبی
صبیح
صبیه
صحابت
صحابه
صحاف
صحافخانه
صحافی
صحافی شده
صحافی کردن
صحبت
صحبت جدی
صحبت جدی کردن
صحبت خودمانی دو نفر
صحبت درباره امور شغلی
صحبت دوستانه
صحبت دوستانه کردن
صحبت صمیمانه
صحبت کردن
صحبت کردن بدون نوشته
صحت
صحت بخش
صحت خواب
صحت داشتن
صحت عمل
صحت مدرکی را تصدیق کردن
صحت مزاج
صحت و درستی
صحت و سلامت
صحت یافتن
صحرا
صحراگرد
صحرانشین
صحرانورد
صحرانورد با کوله پشتی
صحرای بزرگ آفریقا
صحرای گوبی
صحرای لوت
صحرایی
صحن
صحن اتاق ها
صحن اصلی سالن تئاتر
صحن سالن تئاتر
صحنه
صحنه آذینی
صحنه آرا
صحنه آرایی
صحنه آرایی کردن
صحنه آماده برای عکس برداری
صحنه آماده برای فیلم برداری
صحنه اوهام
صحنه پردازی
صحنه پرکن
صحنه تئاتر
صحنه داستان
صحنه را سرپرستی کردن از پشت صحنه
صحنه رویداد
صحنه زایش مسیح
صحنه سازی
صحنه سیرک
صحنه شبانی
صحنه طبیعی
صحنه عکس برداری شده
صحنه فیلم
صحنه کوتاه و فراموش نشدنی
صحنه گرد برای خروس جنگی
صحنه گود
صحنه متحرک در کارناوال و مراسم خیابانی
صحنه هراسی
صحنه ی پاتیناژ
صحه
صحه گذار
صحه گذاردن
صحه گذارنده
صحه گذاری
صحه گذاشتن
صحه گذاشتن بر
صحه ملوکانه
صحی
صحیح
صحیح است
صحیح البنیه
صحیح العمل
صحیح المزاج
صحیح کردن
صحیح و درست
صحیح و سالم
صحیح و سالم بودن
صحیحا
صحیفه
صحیه
صخره
صخره آبگیر
صخره بستر
صخره بلند و پرشیب
صخره خاره
صخره دار
صخره دیوار
صخره دیواره مانند
صخره زیر آب
صخره عمود
صخره مرجانی
صخره نوردی
صد
صد سال
صد ساله
صد و پنجاهم
صد و پنجاهمین سالگرد
صد هزار روپیه
صدا
صدا ایجاد کردن
صدا خفه کن
صدا دادن
صدا زدن
صدا ساز
صدا عوض کردن
صدا کردن
صدا کردن آهسته و حزن انگیز زنگ کلیسا
صدا کردن با سوت
صدا کردن زنبور
صدا کردن سماور
صدا کردن گوش
صدا کردن مثل فیل
صدا کش
‹
1
2
3
4
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی