جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ع" (صفحه 4)
عصب
عصب بینایی
عصب دار سازی
عصب دار کردن بخشی از بدن
عصب شامه
عصب شناسی
عصبانی
عصبانی شدن
عصبانی کردن
عصبانیت
عصبی
عصبی - عضلانی
عصبی بودن
عصبی شدن
عصبی کردن
عصبی و دودل بودن
عصبی و مردد بودن
عصبیت
عصر
عصر آهن
عصر حجر
عصر سنگ
عصر طلایی
عصر فضا
عصر نو
عصر یخ
عصرانه
عصعص
عصمت
عصن
عصیان
عصیان آمیز
عصیان کردن
عصیان ورزیدن
عصیانگر
عصیر
عصیر معده
عضاده
عضد
عضلات قوی
عضلات و رگ و پی
عضلانی
عضلانی بودن
عضله
عضله تنگ کننده
عضله چهار سر
عضله دار
عضله دو کننده
عضله رافعه
عضله سه سر
عضله گرفتن
عضلهی بلند کننده
عضلهی شق کننده
عضو
عضو اتحادیه صنفی
عضو اتحادیه کارگری
عضو ارکسترجاز
عضو انتهایی ذائقه
عضو انجمن
عضو انجمن شهر در ایالت های شمال شرقی امریکا
عضو انجمن شهرداری
عضو انجمن فابیان
عضو انجمن فراماسونری
عضو با سابقه و مسئول
عضو بدن
عضو بودن
عضو پارلمان
عضو پر سابقه و دایم
عضو پیمانگان
عضو پیمانگان شدن
عضو پیمانگان کردن
عضو تناسلی
عضو تیم اول
عضو تیم قهرمان
عضو جدید
عضو جناح چپ حزب و غیره
عضو جناح راست
عضو حزب اصلاح طلب
عضو حزب جمهوریخواه
عضو حزب دموکرات
عضو حزب فاشیست ایتالیا
عضو حزب محافظه کار
عضو حزب محافظه کار انگلستان
عضو حزب نازی
عضو خاندان سلطنتی
عضو خانواده ای از زبان ها
عضو دائمی تیم
عضو دار و دسته بزهکاران
عضو دستجات تندرو
عضو دسته
عضو دسته تبهکاران
عضو دسته کر
عضو دسته نوازندگان
عضو رسمی
عضو رسمی کلیسا
عضو ریش مانند در جانوران و گیاهان
عضو سازمان دولتی
عضو شدن
عضو شدن دوباره
عضو شورا
عضو شورای کلیسا
عضو شورای گزینگران
عضو ضمیمه در حیوان
عضو ضمیمه در گیاه
عضو طبقه بورژوا
عضو عادی مجلس عوام که در کابینه عضو نیست
عضو فرقه
عضو فرقه های راهبان سائل
عضو فرقه ی آدونتیست
عضو فرقه ی معتقد به قدرت شفابخشی و معجزه رهبران مذهبی
عضو فرهنگستان
عضو فرهنگستان و انجمن ها
عضو قبیله
عضو قبیله ی افریقایی
عضو قوه مقننه
عضو قیاس پذیر
عضو کردن
عضو کلیسا
عضو کلیسای اسقفی
عضو کلیسای انگلیکان
عضو کلیسای پرزبیتاری
عضو کلیسای پروتستان باب تیست
عضو کلیسای کاتولیک
عضو کلیسای متدیست
عضو کلیسای محل
عضو کلیسای مورمون
عضو کلیسای یونیتاری
عضو کمیته
عضو کمیته حراست شهروندان
عضو کمیسیون
عضو کنفدراسیون
عضو گروه افریقایی
عضو گروه اکثریت در حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه
عضو گروه بازیگران
عضو گروه سرایندگان کر
عضو گروه ضربت
عضو گروه قانونگذار
عضو گروه نخبه
عضو گروه هم سرایان کر
عضو لژیون
عضو متسع
عضو مجلس اعیان
عضو مجلس لردان
عضو مشروط
عضو مصنوعی
عضو معیوب و بدشکل
عضو موسس
عضو مهم
عضو میزگرد
عضو وایوز
عضو هیات امنا
عضو هیئت
عضو هیئت امنا
عضو هیئت مشاوران
عضو هیئت مقننه
عضو هیئت منصفه دادگاه
عضوانجمنی شدن
عضوعلی البدل
عضوکنفدراسیون شدن
عضوکنفدراسیون کردن
عضویت
عضویت مجدد
عضویت هیئت امنا
عطا کردن
عطائ
عطائالله
عطائکردن
عطابخش
عطار
عطارد
عطاردتیر
عطاری
عطر
عطر افشان
عطر حمام
عطر زدن
عطر فروش
عطر گل سرخ
عطرپاش
عطردار
عطردان
عطرساز
عطرسازی
عطرگل
عطری
عطریات
عطسه
عطسه آور
عطسه کردن
عطش
عطش آور
عطش افزا
عطش دار
عطش داشتن
عطش شدید
عطش کسی را تیز کردن
عطشان
عطف
عطف به ماسبق
عطف بیان
عطف در نامه اداری
عطف شونده به ماسبق
عطف کتاب
عطف کردن
عطوفت
عطوفت مهربانی
عطیه
عطیه بخشش
عطیه دادن
عظام
عظردان
عظم
عظمت
عظمت بخشیدن
عظیم
عظیم الجثه
عظیم الشان
عظیم بزرگ
ععید گرفتن
عفاف
عفت
عفریت
عفریت خو
عفریت در افسانه
عفریت مانند
عفریته
عفریته مانند
عفن
عفو
عفو عمومی
عفو کردن
عفوکردن بخشیدن
عفوکردنی
عفوناپذیر
عفونامه
عفونت
عفونت خون
عفونت قارچی پوست
عفونکردنی
عفونی
عفونی کردن
عفیف
عفیفانه
عق زدن
عقاب
عقاب چشم
عقاب شیر
عقاب طلایی
عقاب گر
عقاب مانند
عقابی
عقار
عقال
عقاید سیاسی
عقاید کلیسای کاتولیک
عقب
عقب افتادگی
عقب افتادگی فکری
عقب افتادن
عقب افتادن رشد و پیشرفت
عقب افتاده
عقب افتاده از نظر هوشی
عقب افتاده جسمی و فکری
عقب افتاده فکری
عقب انداختن
عقب انداختن تاریخ آغاز خدمت نظام
عقب انداختن رشد و پیشرفت
عقب اندازی
عقب باصره
عقب بردن
عقب بودن
عقب به جلو
عقب ترین
عقب راندن
عقب رانی
عقب رفتن
عقب رونده
عقب زدن
عقب زدن با فشار
عقب زنی
عقب صحنه تئاتر
عقب عقب رفتن
عقب قایق
عقب کردن
عقب کسی افتادن
عقب کشتی
عقب کشی
عقب کشیدن
عقب کشیدن از ترس
عقب کشیدن از سرما
عقب کشیدن پشتی
عقب کشیدن خود
عقب کشیدن خود از شدت ترس
عقب کشیدن خود از شدت درد
عقب گذاشتن
عقب گرد
عقب گرد کردن
عقب گردکردن
عقب ماندگی
عقب ماندن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی