جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ع" (صفحه 6)
علم قلم
علم کردن
علم کل
علم کیمیا
علم لاهوت
علم مالیه
علم مراقبت از پاها
علم مطلق
علم و اصول هنرسنجی
علم و هنر عکسبرداری سینمایی
علم و هنر معلمی
علم وابسته به نیرو و تمایلات جنسی
علم ورزش
علم ورزش های نرمشی
علم هندسه
علم هواشناسی
علم هیات
علم هیئت
علما
علمائ
علمای اعلام
علمدار
علمی
علنا
علنی
علنی بودن
علنی کردن
علو
علو طبع
علو همت
علوشان
علوفه
علوفه خشک
علوفه سیلو شده
علوم
علوم اداری
علوم انسانی
علوم رفتاری
علوم زمینی
علوم زیستی
علوم سیاسی
علوم طبیعی
علوم کرداری
علوی
علی
علی الاتصال
علی الاصول
علی الاطلاق
علی البدل
علی التحقیق
علی التوالی
علی الحساب
علی الخصوص
علی السویه
علی الصباح
علی الطلاق
علی الطلوع
علی الظاهر
علی العجاله
علی العمیا
علی الله
علی ای حال
علی بابا
علی بر
علی حده
علی رغم
علی رغم آن
علی سیاه کاری
علی سیاهکاری
علی ورجه
علیا
علیا مخدره
علیاحضرت
علیت
علیحده جداگانه
علیق
علیق رسان
علیک برتو
علیل
علیل المزاج
علیل شدن
علیل کردن
علیل مزاج
علیلی
علیم
علیه
علیه السلام
علیه اللعنه
علیه براو
علیه کسی حرف زدن
علیها
علیهذا
علیهم برایشان
عم
عماد
عمادالدین
عمارت
عمارت جلوی دریا
عمارت کلاه فرنگی
عمارت مجلل
عماری
عمال
عمامه
عمامه دار
عمان
عمد
عمدا
عمدا انجام دادن
عمدا باختن مسابقه و شرط بندی
عمدا دانسته
عمدا منهدم شدن
عمدا منهدم کردن
عمدتا
عمده
عمده فروختن
عمده فروش
عمده فروشی
عمده فروشی کردن
عمدی
عمر
عمر خود را کرده
عمر خیام
عمر دراز
عمر دوباره
عمر طولانی
عمر طولانی تر کردن
عمر کردن
عمر مفید
عمر نو یافته
عمر و زید
عمران
عمران آبادانی
عمرانی
عمرش وفا نکرد
عمرش وفانکرد
عمری
عمق
عمق آب
عمق پیما
عمق پیمایی
عمق سنجی
عمق سنجی کردن دریا
عمق فکری
عمق یابی نشده با ژرفا سنج
عمق یابی نشده با شاقول
عمقی
عمل
عمل آب دادن فلزات
عمل آسیاب کردن
عمل آشامیدن
عمل آغاز کردن
عمل آگهی دادن
عمل آمدن
عمل آمده
عمل آمیختن
عمل آوردن
عمل اجاره دادن
عمل احمقانه
عمل از دست رفتن
عمل ازدست دادن
عمل اطمینان دادن
عمل اعلام کردن
عمل افتادن
عمل افراشتن
عمل افراط آمیز
عمل انبوه سازی
عمل انتفاعی
عمل انجام شده
عمل انعکاس
عمل اهرم
عمل ایستادن
عمل با چنگال گرفتن
عمل بار کردن
عمل بد
عمل بریدن
عمل بزرگوارانه
عمل بستری کردن
عمل بلااعتبار
عمل بلند کردن
عمل بلند کردن بازور
عمل به مثل
عمل به مثل کردن
عمل به مثل کردن در عشق و دوستی
عمل بی مورد
عمل پاشیدن
عمل پاک کردن
عمل پرفیس و افاده
عمل پیشتر بودن
عمل تحریک آمیز
عمل تراشیدن
عمل تسلیم شدن
عمل تصادفی
عمل تفریق
عمل تقسیم را انجام دادن
عمل تکرار شده
عمل جراحی
عمل جراحی کردن
عمل چاپ کردن
عمل چرخاندن
عمل چرخیدن
عمل چلاندن
عمل حاکی از زود باوری
عمل حاکی از مهربانی
عمل خشونت آمیز
عمل خصمانه
عمل خصومت آمیز هنگام عزیمت
عمل خلاف
عمل خلاف قانون
عمل خودانگیخته
عمل خیانت آمیز
عمل دریدن
عمل دم کردن
عمل دمزنی
عمل دویدن
عمل ریاکارانه
عمل ریختن
عمل زدن
عمل زشت
عمل زندانی کردن
عمل ساختن
عمل ستبرسازی
عمل سر خوردن
عمل سزارین
عمل سنجشی
عمل سوراخ کردن
عمل سوزاندن و خاکستر کردن
عمل شرارت آمیز
عمل شستن
عمل شنیع
عمل شنیع کردن
عمل شوخی آمیز
عمل ضخیم سازی
عمل ضرب
عمل ظالمانه
عمل ظاهرا خوشایند ولی بد عاقبت
عمل عبث
عمل عرضه داشتن
عمل غلتاندن الوار و انداختن آن به رودخانه
عمل غلیظ سازی
عمل غیر قانونی
عمل غیرقانونی
عمل غیرمستقیم
عمل فرض کردن
عمل قاپیدن
عمل قبیح
عمل قرار دادن
عمل قرض دادن
عمل قلب
عمل قمارآمیز
عمل کباب کردن
عمل کرایه دادن
عمل کردن
عمل کردن با بی دقتی
عمل کردن با جرات
عمل کردن با خشونت
عمل کردن با خودنمایی و فضل فروشی
عمل کردن با غلو و احساسات
عمل کردن باهم و به طور هماهنگ
عمل کردن بر ضد چیزی
عمل کردن به
عمل کردن به عنوان چیزی
عمل کردن به قول
عمل کردنی
عمل کشیدن
عمل گرای
عمل گرایی
عمل گرفتن
عمل گستاخانه
عمل گشودن
عمل گمراه کننده
عمل لوزه
عمل لوله کشی
عمل له کردن
عمل لیز خوردن
عمل مالیدن
عمل متقابل
عمل متقابل کردن
عمل مخلوط کردن
عمل مدارا آمیز
عمل مستهجن
عمل مطمئن بودن
عمل مطمئن کردن
عمل مکیدن
عمل منافی عفت
عمل مودبانه
عمل نابجا
عمل نابکارانه
عمل ناپرهیزکارانه
عمل ناشایست
عمل ناشایسته
عمل نامشروع
عمل نسنجیده
عمل نشان دادن
عمل نظافت کردن
عمل نقل قول کردن
عمل ننگ آور
عمل نیامده
عمل نیک
عمل نیک در حق کسی کردن
عمل وارد کردن کالا
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی