امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pass-through

American: ˈpæsθruː British: pɑːsθruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(دریچه‌ی میان آشپزخانه و اتاق ناهارخوری که از آن خوراک رد می‌کنند) دریچه، سوراخ دیوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pass-through

  1. verb Pass through an enemy line; in a military conflict
    Synonyms: infiltrate
  2. verb Make a passage or journey from one place to another
    Synonyms: transit, move through, pass across, pass over

ارجاع به لغت pass-through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass-through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pass-through

لغات نزدیک pass-through

پیشنهاد بهبود معانی