امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Passable

ˈpæsəbl ˈpɑːsəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more passable
  • صفت عالی:

    most passable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
گذرپذیر، قابل قبول، قابل عبور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Some mountain roads are not passable in winter.
- برخی راه‌های کوهستانی در زمستان قابل‌عبور نیست.
- "C" is a passable grade but not a good one.
- «ج» نمره‌ی قبولی است؛ ولی نمره‌ی خوبی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد passable

  1. adjective acceptable, admissible
    Synonyms: adequate, allowable, all right, average, common, fair, fair enough, mediocre, middling, moderate, not too bad, ordinary, presentable, respectable, so-so, tolerable, unexceptional
    Antonyms: excellent, exceptional, superior
  2. adjective clear and able to be traveled
    Synonyms: accessible, attainable, beaten, broad, crossable, easy, fair, graded, motorable, navigable, open, penetrable, reachable, travelable, traveled, traversable, unblocked, unobstructed
    Antonyms: blocked, obstructed

لغات هم‌خانواده passable

ارجاع به لغت passable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/passable

لغات نزدیک passable

پیشنهاد بهبود معانی