امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Predisposed

ˌpriːdɪˈspoʊzd ˌpriːdɪˈspəʊzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    predisposes
  • وجه وصفی حال:

    predisposing
  • صفت تفضیلی:

    more predisposed
  • صفت عالی:

    most predisposed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مستعد، آماده، متمایل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- genetically predisposed to cancer
- از لحاظ ژنتیکی مستعد سرطان بودن
- The president is predisposed towards negotiation and favours a peaceful way of resolving the crisis.
- رئیس‌جمهور آماده‌ی مذاکره و خواهان راهی صلح‌آمیز برای حل بحران است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predisposed

  1. adjective willing, inclined
    Synonyms: agreeable, amenable, biased, eager, enthusiastic, fain, given to, liable, likely, minded, partial, prone, ready, subject, susceptible
    Antonyms: disagreeing, disinclined, unprepared, unwilling

ارجاع به لغت predisposed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predisposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predisposed

لغات نزدیک predisposed

پیشنهاد بهبود معانی