امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Server

ˈsɜːrvər ˈsɜːvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    servers

معنی

noun countable B1
خدمتگذار، خدمتکار، کمک‌کننده، نوکر، (در بازی) بازیکنی که توپ را می‌زند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد server

  1. noun A person whose occupation is to serve at table (as in a restaurant)
    Synonyms: waiter
  2. noun (computer science) a computer that provides client stations with access to files and printers as shared resources to a computer network
    Synonyms: host

لغات هم‌خانواده server

ارجاع به لغت server

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «server» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/server

لغات نزدیک server

پیشنهاد بهبود معانی