جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ت" (صفحه 19)
توپ اوت شده
توپ بازی
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در ساحل
توپ بسکتبال
توپ بیس بال
توپ پارچه
توپ جمع کن
توپ چوبی
توپ خودکار هواپیما
توپ را از دست دادن
توپ را انداختن
توپ را با دستکش ویژه گرفتن
توپ را به داخل زمین پراندن
توپ را به دیواره زدن
توپ را پراندن در آغاز مسابقه
توپ را در هوا با پا زدن
توپ را دوباره به دست آوردن
توپ را گرفتن در آغاز مسابقه
توپ را گرفتن و مسابقه را آغاز کردن
توپ را مکررا رد و بدل کردن
توپ را هنگام گرفتن پاس از دست دادن
توپ زمینی
توپ زمینی زدن
توپ سلام
توپ صحرایی
توپ فوتبال
توپ فوتبال امریکایی
توپ فیلم
توپ قابل حمل
توپ کاغذ
توپ مانند
توپ و تشر زدن
توپ والیبال
توپ هاویتزر
توپ هوایی
توپ هوایی زدن
توپاز
توپال
توپالریم
توپچه
توپچی
توپخانه
توپخانه سنگین
توپخانه صحرایی
توپدار
توپر
توپک
توپوز
توپوگرافی
توپه
توپی
توپی چرخ
توپی در
توپی را برداشتن
توپی گردان
توپی و غلاف
توپی وسط چرخ
توپیدن
توپیکا
توت
توت انجیر
توت چیدن
توت دادن
توت زمینی
توت فرنگی
توت فرنگی وحشی
توت کوهی
توتشکی
توتم
توتن
توتون
توتون بورلی
توتون پیچیده
توتون درون سیگار برگ
توتیا
توتیائ
توتیائ البحر
توتیای چشم
توتیای دریایی
توتیای سبز
توتیای قرمز
توجه
توجه انگیزی
توجه به
توجه به جزئیات
توجه به جنس مقابل
توجه جلب کردن
توجه دیگران را به خود جلب کردن
توجه را جلب کردن
توجه را کاملا متوجه چیزی کردن
توجه را منحرف کردن
توجه کردن
توجه کردن از
توجه کردن به
توجه کسی را جلب کردن
توجه نکردن به
توجه همگان را جلب کردن
توجه همگانی
توجه!
توجهات
توجیه
توجیه پذیر
توجیه شدن
توجیه قانونی کردن
توجیه کردن
توجیه کردنی
توجیه کننده
توجیه گر
توجیه ناپذیر
توجیه نشدنی
توجیه نکردنی
توجیهی
توحش
توحید
توحید مساعی
توحیدی
توخالی
توخالی شدن
توخالی کردن
توخت
توخت پیچه
توختن
توختی
تود
تودار
توداری
تودرتو کردن
تودرتو و پیچیده
تودلی
تودماغی
تودماغی حرف زدن
تودوزی
تودوزی کردن
تودوزی کردن مبل
توده
توده آشغال
توده آهن پاره
توده ابر
توده ای
توده ای از هرچیز نرم
توده برف
توده بزرگ
توده بزرگ علف خشک
توده بزرگ کاه
توده بستر مانند
توده پر
توده پشگل
توده پهن
توده حروف چاپی
توده خاکروبه
توده درهم و برهم
توده دود
توده سرگین
توده شدن
توده شده
توده شناسی
توده شونده
توده علف خشک
توده فضولات
توده کاه
توده کاه و خاشاک
توده کردن
توده گرای
توده گرایی
توده مردم
توده موج مانند
توده مه
توده ها
توده هوا
توده هیمه
توده یخ شناور
توده یخ غلتان
تودیع
تودیعی
توذوق زدن
توذوق زننده
تور
تور انداختن
تور ایمنی در سیرک ها
تور برای گرفتن جانور
تور پرنده گیری
تور دکل
تور دیواری
تور زدن
تور سیمی
تور صورت
تور صورت عروس
تور عروس
تور کششی
تور کیسه ای
تور گیس
تور گیسو
تور لجن کاو
تور مانند
تور ماهی گیری
تور ماهیگیری
تور ماهیگیری ایستاده
تور نجات
تورات
توران
تورانتو
تورب
تورب دار
تورب ساخته شده از خزه پوسیده
توربوجت
توربین
توربین بخار
توربین دار
توربین گازی
توربینی
تورتنی
تورتولینی
تورتیا
تورخش
توردوزی
تورسیمی روی آتش اجاق
تورفتگی
تورفتگی دیوار
تورفتگی فلز
تورفتن
تورفته
تورق
تورک
تورکشی کردن برای ماهیگیری
تورکشیدنی
تورم
تورم ایجاد کردن
تورم پوست
تورم حاد
تورم رکودی
تورم زا
تورم زدایی
تورم عمدی
تورم کاهی
تورم کردن
تورم لثه
تورم همراه با رکود اقتصادی
تورمالین
تورمو
تورمی
تورنسل
تورنمنت
تورنیکه
توره
توری
توری جلو شومینه
توری چراغ
توری دوزی
توری سر
توری سیمی
توری مانند
توریستی
توریم
تورینگی
تورینه
تورینه ای
تورینه بندی
تورینه خورشیدی
توریه
توزه
توزیدن
توزیع
توزیع شدن
توزیع کردن
توزیع کننده
توزیع نرمال
توزیعی
توژی
توژی گر
توست پنیر
توستر
توسری
توسری خور
توسری زدن
توسط
توسط ارکستر
توسط افراد عالیرتبه
توسط فرشتگان
توسط مردم
توسط وکیل
توسعا
توسعه
توسعه دادن
توسعه داشتن
توسعه دهنده
توسعه طلب
توسعه گرایی
توسعه نیافته
توسعه یافتن
توسعه یافته
توسک
توسکا
توسل
توسل به تهمت و دشنام
توسل به مقدسات
توسل کردن
توسن
توسه
توسیع
توش
‹
1
2
...
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی