جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 21)
دو حزبی
دو خواننده
دو دست بر کمر
دو دست توانی
دو دست را به هم زدن
دو دستگی
دو دستگی انگیز
دو دستگی ایجاد کردن
دو دفعه
دو دم
دو دوزه بازی
دو دوزه بازی کردن
دو دید
دو دیده
دو دیفرانسیله
دو ذره بینی
دو راهه
دو رگه کردن
دو رو نکردنی
دو رویه
دو رویی کردن
دو ریال می ارزد
دو زبانه
دو زبانی
دو زدن با گام های کوتاه و تند
دو زنه
دو سال زی
دو سال یکبار
دو سالانه
دو ساله
دو سرالی
دو سرو بازی
دو سو کاو
دو سو کوژ
دو شاخ بدن
دو شاخگی
دو شخص بسیار شبیه
دو شقه
دو شقی
دو شوهره
دو شیب تند
دو صحرایی
دو صفحه وسط مجله
دو طرف چیزی را گرفتن
دو طرف کشتی
دو عدد
دو فاکتو
دو فامی
دو فیلمه
دو قرقره ای
دو قطبی
دو قطعه سازی
دو قطعه کردن
دو کاربردی
دو کانونه
دو کانونی
دو کاو
دو کفه ای
دو کوژ
دو کوژی
دو گونه اندیشی
دو گونه گویی
دو گویی
دو لبه
دو لبه چیزی را به هم جور کردن
دو لختی
دو ماه یک بار
دو ماهه
دو مجلسی
دو مجهوله
دو محوری
دو مزدی
دو مسابقه متوالی
دو مشته
دو مشتی
دو معنایی
دو ملتی
دو ملیتی
دو منظوره
دو موتوره
دو نژادی
دو نفر
دو نفره
دو نفری
دو نقطه
دو نمایشی
دو نواره
دو نوازی
دو نیم سازی
دو نیم کردن
دو نیم کردن هیزم
دو و میدانی
دو وات
دو واک
دو هجای کوتاه قبل از یک هجای بلند
دو هجایی
دو هدفی
دو هزار و اندی
دو هفته
دو هفته یک بار
دوآب
دوآتشه
دوا
دوا کردن
دوائر
دواب
دوات
دواثردولتی
دواخانه
دوار
دوازدن
دوازده
دوازده برج منطقه البروج
دوازده پیرو عیسی
دوازده تا
دوازده دوجین
دوازده رنگی
دوازده ضلعی
دوازده عدد
دوازده و نیم سنت
دوازده وجهی
دوازدهم
دوازدهمی
دوازدهمین
دوازدهه
دوازدهی
دوال
دوال باز
دوال پا
دوال سان
دواله
دوالی
دوالی ضفن
دوام
دوام آوردن
دوام پذیر
دوام تایر اتومبیل بر حسب مایل
دوام داشتن
دوام در فروشگاه
دوام کردن
دوام ندارد
دوان دوان
دوان دوان رفتن
دوان شدن
دواندن با تهدید
دواندن با فشار
دواندن با قدم آهسته
دواندن رنگ
دوانیدن
دوای استشمامی
دوای عام
دوئل
دوئل کردن
دوئل کننده
دوئیت
دوبار بررسی کردن
دوبار گفته شده
دوبارگی
دوباره
دوباره آراستن
دوباره آماده شدن
دوباره آماده کردن
دوباره آموزش دادن
دوباره ارزیابی کردن
دوباره استعمال کردن
دوباره اشغال کردن
دوباره اطمینان دادن
دوباره امتحان کردن
دوباره انجام دادن
دوباره ایجاد کردن
دوباره باز کردن
دوباره بر زدن
دوباره برقرار کردن
دوباره برنامه ریزی کردن
دوباره بکار بردنی
دوباره به خدمت احضار شده
دوباره به دست آوردن
دوباره به دست نیاوردنی
دوباره به سطح آمدن
دوباره به شکل اول خود باز گرداندن
دوباره به شکل اول خود بازگشتن
دوباره به عقیده خود باز گرداندن
دوباره به عقیده خود بازگشتن
دوباره به کار انداختن
دوباره به مذهب خود بازگرداندن
دوباره به مذهب خود بازگشتن
دوباره بیمار شدن
دوباره بیمه کردن
دوباره پای کسی حساب کردن
دوباره پخش کردن
دوباره پدیدار شدن
دوباره پذیرفتن
دوباره پر سازی
دوباره پر شدن
دوباره پر کردن
دوباره پر کردن نسخه
دوباره پر کردنی
دوباره پوشاندن
دوباره پوشیدن
دوباره پیش بردن
دوباره پیشرفته کردن
دوباره تاکید کردن
دوباره تبدیل به جنگل شدن
دوباره تبدیل به جنگل کردن
دوباره تجربه کردن
دوباره تحت فشار قرار دادن
دوباره ترتیب دادن
دوباره تسخیر کردن
دوباره تشکیل دادن
دوباره تعبیرکردن
دوباره تفسیر کردن
دوباره تکمیل کردن
دوباره تلگراف زدن
دوباره تنظیم کردن
دوباره تولید کردن
دوباره جان بخشیدن
دوباره جذاب کردن
دوباره جلا دادن
دوباره جهت دادن
دوباره چیدن
دوباره حصه دادن
دوباره حوزه بندی کردن
دوباره خط کشی کردن
دوباره دارای منصب کردن
دوباره داغ کردن
دوباره دستور دادن
دوباره دوستی
دوباره ذکر کردن
دوباره راه انداختن
دوباره راه دادن
دوباره رواج دادن
دوباره روکش کردن
دوباره روی دادن
دوباره روی متن کار کردن
دوباره ساختن
دوباره سازمان دادن
دوباره سازی
دوباره ساکن کردن
دوباره سالم کردن
دوباره سامان دادن
دوباره سرمایه گذاری کردن
دوباره سروصورت دادن
دوباره سفارش دادن
دوباره سنجی
دوباره سنجی کردن
دوباره سوخت دادن
دوباره سوخت گیری کردن
دوباره سهم دادن
دوباره سهمیه دادن
دوباره شارژ کردنی
دوباره شروع کردن
دوباره شکل دادن
دوباره شکوفا کردن
دوباره صادر کردن
دوباره صدا کردن
دوباره طنین انداختن
دوباره عبارت بندی کردن
دوباره عکس گرفتن
دوباره فتح کردن
دوباره فرآوری کردن
دوباره فشار دادن
دوباره فعال شدن
دوباره فعال کردن
دوباره قابل استفاده کردن
دوباره قرار گذاشتن
دوباره قوت قلب دادن
دوباره کاری
دوباره کاری کردن
دوباره کردن
دوباره کوک کردن
دوباره گذاری
دوباره گذاشتن
دوباره گرفتن
دوباره گرم کردن
دوباره گرم کرده
دوباره گروه بندی کردن
دوباره گفتن
دوباره متحد کردن
دوباره متشکل کردن
دوباره محاسبه کردن
دوباره محل چیزی را یافتن
دوباره مذاکره کردن
دوباره مرتب کردن
دوباره مرتکب شدن
دوباره مستقر کردن
دوباره مسلح شدن
دوباره مسلح کردن
دوباره مملو کردن
دوباره منتشر کردن
دوباره منصوب کردن
دوباره مورد تفکر قرار دادن
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
دوباره میزان کردن
دوباره نشاندن
دوباره نگاه کردن
دوباره واداشتن
دوباره وارد شدن
دوباره وارد کردن
دوباره ورزیدن
دوباره هدایت کردن
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی