جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ک" (صفحه 10)
کشیدن لوله و کابل
کشیدن نقاشی
کشیدن و بردن
کشیدنی
کشیده
کشیده از نظر عضلات و اعصاب
کشیده اندام
کشیده زدن
کشیده شدگی
کشیده شدن
کشیده شدن با خراش
کشیده شدن به
کشیده شده
کشیده شده با دست
کشیده شده به طور کامل و شدید
کشیده کردن
کشیده کردن بدن
کشیده کردن شاخه
کشیش
کشیش اعظم
کشیش در کلیساهای بزرگ
کشیش دهکده
کشیش ذیصلاح برای شنیدن اعترافات
کشیش سرپرست
کشیش کلیسای اپیسکوپال
کشیش کلیسای انگلیکان
کشیش کلیسای محل
کشیش گرای
کشیش گرایی
کشیش محل
کشیش ممتاز
کشیش میانپایه
کشیشان
کشیشانه
کشیشی
کشیشی کردن
کشیک
کشیک چی
کشیک دادن
کشیک کشیدن
کشینل
کظم
کظم غیظ کردن
کعب
کعب تخته نرد
کعب در بازی نرد
کعبتین
کعبه
کعبه آمال
کف
کف آوردن
کف اتاق
کف اتاق را چوبی کردن
کف اتاق ها
کف اجاق
کف بند
کف به دهان آوردن
کف بین
کف بینی
کف پا
کف پایی
کف پوش چوبی
کف حوض
کف خوان
کف خوانی
کف دار
کف دار شدن
کف دار کردن
کف درگاه
کف دریا
کف دست
کف دستی
کف دوختن دوباره
کف دهان
کف دهان انسان و حیوان
کف روی آب و شیر جوشنده
کف روی آبگونه ها
کف روی دریا
کف روی مشروبات
کف زدن
کف زدن با هلهله
کف زدن حضار
کف زدن دوباره
کف زدن و تحسین
کف زدن و هلهله
کف زنی
کف سازی دروغین
کف سرفه کردن
کف شناس
کف شومینه
کف شوی
کف صابون
کف فلز
کف کردن
کف کردن صابون
کف کردن و حبابک زدن مشروب گازدار
کف کردن و گاز دادن
کف کردن و گاز دادن نوشابه
کف کرده
کف کفش
کف کن
کف مانند
کف نفس
کف نفس کردن
کف هر چیز
کفا روی آبگونه ها
کفاب در دریای خروشان
کفاب در رود خروشان
کفاب مانند
کفارت
کفاره
کفاره ای
کفاره دادن
کفاره کردن
کفاش
کفاشی
کفاف
کفاف دادن
کفاف دادن برای هزینه
کفالت
کفالت کردن
کفالود
کفالود کردن
کفالوده و جوشان
کفانیدن
کفایت
کفایت کردن
کفایت مذاکرات
کفایت مذاکرات در پارلمان و گردهمایی
کفپوش
کفپوش بافته
کفپوش کاری
کفپوش نرم
کفتار
کفتر
کفتر بند کردن
کفتر جنگلی
کفتر لانه یاب
کفترباز
کفترپرقیچی
کفترخانه
کفترکبوتر
کفتن
کفچه
کفچه لیزک
کفچه مار
کفچه مار مصری
کفچه نوک
کفدار شدن
کفدار کردن
کفر
کفر ابلیس
کفر کسی را درآوردن
کفر گفتن
کفر گویی
کفر نعمت
کفرآمیز
کفرآمیز بودن
کفرآمیزی
کفران
کفران نعمت
کفرگو
کفری شدگی
کفری کردن
کفش
کفش آکسفورد
کفش اسکی روی یخ
کفش برف
کفش برفی
کفش بلبرینگی
کفش بی بند زنانه
کفش پاتیناژ
کفش پاشنه بلند
کفش پاک کن
کفش پوست گوزن
کفش پوش
کفش پوش کردن اتاق
کفش پوشیدن
کفش تنیس
کفش چرخدار
کفش چوبی
کفش چوبی کشاورزان قرون وسطی
کفش خانه
کفش دار کردن
کفش دو رنگه
کفش دوز
کفش دوزک
کفش دوزی
کفش راحت خانگی
کفش راحتی
کفش زنانه
کفش ساز
کفش سبک
کفش سنگین کار
کفش سنگین و زمخت
کفش صندل
کفش صندل تسمه دار
کفش غواصی
کفش کتانی
کفش کف کلفت
کفش کن
کفش معمولی بند دار
کفش نوزادان
کفش ورزش
کفش هشت ترک
کفش یخ بازی
کفشدوزک
کفشک ترمز
کفشیر
کفک
کفک روی آبگونه ها
کفک گرفتن
کفکی
کفگیر
کفگیرک
کفگیرکی
کفل
کفل جانور
کفن
کفن کردن
کفن و دفن
کفو
کفه
کفه صدف ماهی
کفه کپه
کفی کفش
کفیدن
کفیل
کفیل خرج
کفیل دادن
کفیل شدن
کفیل وزارت جنگ
کک
کک گزیدگی
کک مک
کک مک دار شدن
کک مک دار کردن
کک مکی
کک مکی کردن
ککه
کل
کل دستمزدها
کل گرا
کل گرایی
کل مبلغ
کل هزینه
کل همه
کلا
کلاپرک
کلات
کلاچ
کلاچ راگرفتن
کلاچ راول کردن
کلارینت
کلازی
کلاس
کلاس بررسی های اجتماعی
کلاس پاسخگویی
کلاس تقویتی
کلاس درس
کلاس دوره
کلاس فشرده
کلاس گزینشی
کلاس ویژه
کلاس یادآوری
کلاسور
کلاسوری
کلاسه کردن
کلاسیسیم
کلاسیک
کلاسیک شناس
کلاسیک گرایی
کلاش
کلاشی
کلاشی کردن
کلاشی کردن با رندی
کلاغ
کلاغ بغدادی
کلاغ جاره
کلاغ زار
کلاغ زاغی
کلاغ سیاه
کلاغ کاکلی
کلاف
کلاف کانوا
کلاف کردن
کلاف نخ
کلافه
کلافه شدگی
کلافه شدن از گرما
کلافه کننده
کلاک
کلالتا
کلاله
کلاله درخت و گیاه
کلام
کلام احمقانه
کلام بی بو و خاصیت
کلام بی معنی
کلام پرمغز
‹
1
2
...
7
8
9
10
11
12
13
...
17
18
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی