جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ک" (صفحه 2)
کاراکاس
کارامد
کارانداز در موتورهای درون سوز
کاراندوز
کاراونیست
کارایی
کارایی ماشین
کاربر
کاربر دوست
کاربراه انداز
کاربرد
کاربرد آسان و روان داشتن اتومبیل
کاربرد بیش از حد
کاربرد پشنگ
کاربرد داشتن
کاربرد شناسی
کاربرد عامیانه
کاربرد غلط
کاربرد غلط واژه
کاربرد قدیمی
کاربرد گرایی
کاربرد گندزدا
کاربرد مجدد
کاربرد واژه
کاربرد واژه به صورت استعاره
کاربردپذیر
کاربردپذیری
کاربردگرای
کاربردی
کاربرگزار
کاربرگه
کاربری
کاربسته
کاربنات
کاربوراتور
کاربهر
کاربیمار
کارپرداز
کارپردازی
کارپژوه
کارپژوهان
کارپژوهی
کارپیرا
کارپیش بر
کارت
کارت اعتبار بانکی
کارت اعتباری
کارت اعلام کردن در بازی های ورق
کارت افتخاری
کارت امتیازهای مسابقه
کارت اول
کارت پانچ
کارت پستال
کارت پستی
کارت تبریک
کارت تبریک روز والنتاین
کارت حساب اعتباری
کارت حضور و غیاب
کارت زمان نما
کارت ساعتی
کارت سوار شدن به کشتی
کارت کریسمس
کارت مشخصات زدن به
کارت منگنه
کارت نام و نشانی چسباندن به
کارت نسیه
کارت نمایش
کارت ویزیت
کارت هوشمند
کارت هویت
کارتر
کارتر اتومبیل
کارتریج دوربین عکاسی
کارتفریحی
کارتل
کارتن
کارتنک
کارتنه
کارتون
کارتون درست کردن
کارجای
کارجو
کارچاق کن
کارچاق کنی
کارحضرت فیل
کارخانه
کارخانه آبجو سازی
کارخانه آجرپزی
کارخانه برق
کارخانه بستهبندی
کارخانه پنبه
کارخانه پولاد سازی
کارخانه تعمیر
کارخانه تقطیر
کارخانه دار
کارخانه رسومات
کارخانه سنگ بری
کارخانه شیر پاستوریزه
کارخانه شیشه سازی
کارخانه کاغذسازی
کارخانه کشتی سازی
کارخانه کنسروسازی
کارخانه گاز
کارخانه لبنیات
کارخانه لبنیات سازی
کارخانه ماشین سازی
کارخانه مشروب سازی
کارخراب کن
کارخلاف قانون
کارخواه
کارد
کارد باغبانی
کارد به استخوان رسیدن
کارد پاکت بازکن
کارد پزشک
کارد کردن
کارد گوشت بری
کارد و چنگال
کارد و چنگال نقره
کارد و چنگال و ظروف نقره ای
کارد و چنگال و قاشق دارای روکش طلا
کارد و چنگال و قاشق طلایی
کارداد
کاردار
کاردار سفارتخانه
کاردان
کاردان فنی
کاردانی
کاردرجا
کاردساز
کاردسازی
کاردستی
کاردک
کاردک نقاشی
کاردماغی
کاردهان
کاردی کردن
کاردی کردن با ساطور
کاردی کردن با کارد و زدن ضربه
کاردیدگی
کاردیده
کاردیده کردن
کاردیده کردن انسان
کاردینال
کاررسی
کاررسی کردن
کارزا
کارزار
کارساختن
کارساز
کارساز بودن
کارسازی
کارسازی داشتن
کارستان
کارسینوم
کارش خراب است
کارش زار است
کارش ساخته است
کارشکن
کارشکنانه
کارشکنی
کارشکنی کردن
کارشگفت انگیز
کارشناس
کارشناس امور مالی
کارشناس انتخابات
کارشناس حقوقی
کارشناس قضایی
کارشناس معانی بیان
کارشناسانه
کارشناسی
کارشناسی ارشد
کارشناسی انتخابات
کارغیررسمی
کارفرما
کارفرمایی
کارکرد
کارکرد گرایی
کارکردی
کارکشته
کارکشته کردن
کارکن
کارکن دادن
کارکنان
کارکنان هواپیما
کارکیا
کارگاه
کارگاه آهنگری
کارگاه بشکه سازی
کارگاه بهره کشی
کارگاه خانگی
کارگاه سنگ تراشی
کارگاه شیشه گری
کارگاه صحافی
کارگاه کشتی سازی
کارگاه کوزه گری
کارگاه هنری
کارگذاری
کارگر
کارگر اسکله
کارگر اعتصاب شکن
کارگر بارانداز
کارگر بندرگاه
کارگر بودن
کارگر پاره وقت
کارگر پرس
کارگر پرکار
کارگر پولادسازی
کارگر تعمیرگاه راه آهن
کارگر چاپخانه
کارگر چاه نفت
کارگر دادن به
کارگر دامداری
کارگر راه آهن
کارگر روزمزد
کارگر روزمزد کشاورزی
کارگر روستا
کارگر زحمت کش
کارگر زغالسنگ
کارگر زن
کارگر ساده
کارگر سیار
کارگر صحنه
کارگر صنعت نفت
کارگر قراردادی
کارگر قطار
کارگر کارگاه
کارگر کشاورزی
کارگر کشتزار
کارگر گرفتن
کارگر لبنیات سازی
کارگر لبنیاتی
کارگر لنگرگاه
کارگر ماشین چاپ
کارگر ماشین سازی
کارگر محوطه
کارگر مزدی
کارگر مزرعه
کارگر مقاطعه ای
کارگر موقت
کارگران
کارگران اضافه
کارگران مزرعه
کارگردان
کارگردان اپرا
کارگردان باله
کارگردان سینما
کارگردانی
کارگردانی کردن
کارگردانی نمایش
کارگری
کارگری کردن در
کارگری کردن روی چاه نفت
کارگریزی
کارگزار
کارگزار اجتماعی
کارگزار بورس
کارگزاری
کارگزینی
کارگشای
کارگشایی
کارگیر
کارل سندبرگ
کارل مارکس
کارل یون
کارم
کارم زدن
کارما
کارمایه
کارمایه جنبشی
کارمایه دادن به
کارمایه هسته ای
کارمزد
کارمند
کارمند اداره گاز
کارمند اداری
کارمند ارشد
کارمند ارشد بانک
کارمند بانک
کارمند بایگانی
کارمند بخش
کارمند بودن
کارمند پاره وقت
کارمند چند کاره
کارمند دفتری
کارمند دولت
کارمند دون پایه
کارمند راه آهن
کارمند رختشوی گاه
کارمند رفتار سنجی
کارمند زن
کارمند کلیسا
کارمند گرفتن
کارمند همیشگی
کارمندان
کارمندان سفارتخانه
کارمندان عالیرتبه
کارمندان کشوری
کارمنددار کردن
کارمندی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
17
18
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی