شکل جمع:
jobsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شغل تماموقت، کار تماموقت
شغل پارهوقت، کار پارهوقت
مصاحبهی شغلی، مصاحبهی کاری
امنیت شغلی
عنوان شغلی
رضایت شغلی (نگرش فرد نسبت به شغل خود که میزان خشنودی وی از موقعیت شغلی، درآمد، محیط کار و علاقهمندی به آن کار را نشان میدهد)
فرصت شغلی
بانک اطلاعاتی مشاغل (حاوی فهرست و جزئیات مشاغل موجود که توسط یک مؤسسهی کاریابی یا یک شرکت بزرگ تهیه شده و در اختیار کارجویان و مدیران منابع انسانی قرار میگیرد.)
شرح موقعیت شغلی، شرح وظایف شغلی
پیشنهاد کاری، پیشنهاد شغلی
اشتغالزایی، ایجاد اشتغال، ایجاد فرصتهای شغلی
از دست دادن شغل، از دست دادن کار
ارتقای شغلی، ارتقای کاری
do (or make) a good (or bad) job
خوب (یا بد) کار کردن
(انگلیس) خوششانسی، کار خدا
کلاه سر کسی گذاشتن، به کسی حقه زدن
give someone (or something) up as a bad job
از کسی (یا چیزی) نومید شدن یا دل کندن
درست آن چیزی است که لازم بود
کاری که فعلاً در دست است، کار فعلی، کار در پیش
صبر ایوب، بردباری بسیار، تابآوری فراوان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «job» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/job