جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 32)
انجیردن با مته
انجیریدن با هر چیز گردان
انجیل
انجیل به زبان لاتین
انجیل دوای
انجیل شناسانی
انجیل عهد جدید
انجیل عهد قدیم
انجیل لوقا
انجیلی
انجین
انچنین
انچوچک
انچیلادا
انحراف
انحراف از مسیر در اثر باد
انحراف جنسی
انحراف گرایی
انحرافناپذیر
انحراف ورزیدن
انحرافی
انحصار
انحصار طلب
انحصار وراثت
انحصار وراثت دادن
انحصارا
انحصارطلبانه
انحصارگر
انحصارگری
انحصاری
انحصاری بودن
انحصاری کردن
انحضار
انحطاط
انحطاط آور
انحطاط افق
انحلال
انحنا
انحنا پیدا کردن
انحنائ
انحنای دیوار اتاق
انحنای روی پا
انحنای ساحل
انحنای سرچوگان
انحنای کناره
اند
انداختن
انداختن از شغل یا قدرت
انداختن با زرنگی
انداختن با شتاب
انداختن با شدت
انداختن با صدا و شدت زیاد
انداختن بار
انداختن برگ
انداختن به پهلو
انداختن به کسی
انداختن توپ
انداختن توپ در حلقه
انداختن سازهای زهی
انداختن کرم شکم
انداختن محکم
انداختن موشک
انداختن یواشکی
انداخته
اندازه
اندازه بودن
اندازه پذیر
اندازه کردن
اندازه گرفتن
اندازه گرفتن و نشانه گذاری کردن
اندازهگیر
اندازهگیری
اندازه گیری نشده با ژرفا سنج
اندازه گیری نشده با شاقول
اندازه مطلق
اندازه ها
اندازه ی کوچک
اندازه یک قدم
اندام
اندام اضافی
اندام بری شده
اندام بری کردن
اندام بری کردن مفصل
اندام بریده
اندام بیرون زده
اندام تارساز
اندام تباهی
اندام تننده
اندام ثانوی
اندام جانهشت شده
اندام جلو آمده
اندام جنبشی
اندام جنسی
اندام حساس نسبت به نور
اندام حسی
اندام درونی بدن
اندام دژدیس
اندام زادآوری
اندام سوهشی
اندام فراخیده
اندام گاز انبری
اندام گرد
اندام گزند
اندام متورم
اندام مکش
اندام مکمل
اندام نهش
اندام نهشت
اندام نیش زنی
اندام های جنسی
اندام های حیاتی
اندامک
اندامگان
اندامه
اندامهای حیاتی
اندامی
اندایش کردن
اندایه
اندخسگاه
اندخسواره
اندر
اندر واشدن
اندر واکردن
اندر یافتن
اندربای
اندرتوان
اندرز
اندرز دادن
اندرز دهی
اندرزا
اندرزگر
اندرزگرانه
اندرزگویی
اندرزین
اندرگذاری
اندرگذاشتن
اندرگذر
اندرگذری
اندرگشتی
اندرنگری کردن
اندرو جانسون
اندرو جکسون
اندرو مارول
اندروا
اندروا بودن
اندروا کردن
اندروایی
اندرون
اندرونگاه
اندرونه
اندرونه ای
اندرونه برداری
اندرونه برداری کردن
اندرونه کاوی کردن
اندرونی
اندرونین
اندری
اندریافت
اندریافتی
اندک
اندک اندک
اندک رنج
اندک زمانی
اندک شدن
اندک کردن
اندکس
اندکی
اندکی نان
اندوختگان
اندوختگاه
اندوختن
اندوختنی
اندوخته
اندوخته ها
اندوخش
اندود
اندود پلاستیکی
اندود کار
اندود کردن
اندود گری
اندودگر
اندودن
اندودن با چیز غلیظ
اندوده
اندوزش
اندوزنده
اندوزه
اندوسکپ
اندوکتانس
اندونزی
اندوه
اندوهآور
اندوهانگیز
اندوهزدا
اندوه زدایی
اندوه زده
اندوه ژرف
اندوه سارانه
اندوه شدید
اندوهگساری
اندوه نما
اندوهبار
اندوهگین
اندوهگین بودن
اندوهگین کردن
اندوهگینانه
اندوهگینی عمیق
اندوهمند
اندوهمندانه
اندوهمندی
اندوهناک
اندوهناک شدن
اندوهناک کردن
اندوهیدن
اندی
اندید
اندیدن
اندیس
اندیش انگیز
اندیش پایه
اندیش پذیر
اندیش زاد
اندیش زایی
اندیش زایی کردن
اندیش سز
اندیش سنجانه
اندیش سنجی
اندیش گذار
اندیش گذاشت
اندیش گیر
اندیش نگارانه
اندیش نمایی
اندیش نمایی فرتوری
اندیش وری
اندیشگانی
اندیشگاه
اندیشگر
اندیشگیری
اندیشمند
اندیشمندان
اندیشمندانه
اندیشمندی
اندیشناک
اندیشناکی
اندیشور
اندیشوران
اندیشه
اندیشه خوان
اندیشه خوانی
اندیشه کردن
اندیشه کلی
اندیشه گذشته
اندیشه مبهم
اندیشه مجدد
اندیشه ناگهانی و سازنده
اندیشه نیکو
اندیشهی بلیغ
اندیشهی فصیح
اندیشهی گویا
اندیشیدن
اندیشیدن فیلسوفانه
اندیشیدنی
اندیکاتور
انذار
انرژی
انرژی تابشی
انرژی خروجی
انرژی دادن
انرژی دهنده
انرژی سینتیک
انرژی و پشتکار
انزال
انزال در حین خواب
انزال کردن
انزجار
انزجار آور
انزجار انگیز
انزجار داشتن
انزروت
انزوا
انزوا دوست
انزوا طلب
انزوا طلبی
انزواگرای
انزواگرایی
انژکتور
انژکسیون
انس
انس سیال
انس شاره
انس گرفتن
انسان
انسان از دیدگاه بخصوص
انسان استخوانی
انسان انگارانه
انسان انگاری
انسان انگاشتن
انسان اولیه
انسان بازجان بخش
انسان به هوش آور
‹
1
2
...
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
خاد
خارج ازوصف
خانه جنبا
خانه شطرنج
خاورسوی
خاکروبه گردآوری کردن
خاکسترگر
خاکشیر مرتع
ختام
ختم گزاردن
خدمت دوسره
خراب نکردنی
خرابی تدریجی
خراشاندن با آلت زبر
خراشاندن پوست
خراشنده کردن
خراشگذاری
خراشیدگی بر پوست درخت
خرامشگاه
خرخنده کردن
خرده زارع
خز سمور آبی
خزانگر
خزدست
خزه مردابی
خسباندن
خسپاندن تخم
خسپانگر
خشک افتادن
خشک انداختن
خصوصی کردن
خط ترازنما درنمودار
خط دو راهی
خطاگونه
خطگذار