جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 30)
اماره قضایی
اماکن
اماله
اماله فرنگی
اماله کردن
امام
امامت
امامزاده
امان
امان از دست
امان خواستن
امانات
امانت
امانت آمیز
امانت دادن
امانتدار
امانتداری
امانتفروش
امانتفروشی
امانتگذار
امانت گذاری
امانتا
امانتی
امانوئل کانت
امانی
امپاس
امپدانس
امپراتور
امپراتوری
امپراتوری عثمانی
امپراتوری گرایی
امپراطور
امپراطوری
امپراطوری ایران
امپراطوری بیزانس
امپراطوری روم
امپراطوری عثمانی
امپراطوری مقدس روم
امپرس
امپرسیونیست
امپرسیونیستی
امپرسیونیسم
امپریالیست
امپریالیسم
امت
امتثال
امتثالا
امتحان
امتحان تجدیدی
امتحان دادن
امتحان دهنده
امتحان شده
امتحان کتبی
امتحان کردن
امتحان کردن تخم مرغ در مقابل نور چراغ
امتحان کننده
امتحان کوچک دادن
امتحان مجدد
امتحان میان ترم
امتحان نشده
امتحان وسط سال
امتحانا
امتحانا انجام دادن
امتحانات مقدماتی
امتحانی
امتداد
امتداد دادن
امتداد یافتن
امتداد یافتن در جهت بخصوصی
امتزاج
امتلا
امتلا پیدا کردن
امتلائ
امتلائ معده
امتناع
امتناع کردن
امتناع کننده
امتناع ورزیدن
امتنان
امتنان داشتن
امتیاز
امتیاز آوردن
امتیاز آوردن بیش از دو برابر حریف
امتیاز ارسال نامه های پستی به طور رایگان
امتیاز انتشار
امتیاز انحصاری
امتیاز برابر
امتیاز برقراری قیمومت
امتیاز بهره برداری انحصاری
امتیاز بیشتر آوردن
امتیاز بیشتر از پار آوردن
امتیاز تحت الحمایگی
امتیاز چاپ
امتیاز خرید
امتیاز دادن
امتیاز در بازی های با توپ و راکت
امتیاز رسمی
امتیاز ساخت انحصاری
امتیاز صفر
امتیاز کمتر از پار
امتیاز لازم برای بردن مسابقه
امتیاز مسابقات
امتیاز مسابقه
امتیاز منفی
امتیاز نامه دادن
امتیاز نهفته
امتیاز ویژه
امتیازات
امتیازات طبقاتی دادن
امتیازنامه
امتیازی
امثال
امجد
امحا
امحائ
امحای خود
امداد
امداد کردن
امدادگر پزشکی جبهه
امدادی
امر
امر انتزاعی
امر انجام شده
امر بالقوه
امر جزئی
امر خیر
امر غیر قطعی
امر فوری
امر کردن
امر محتمل
امر مسلم
امر ناشناخته
امر ناگزیر
امر نامعلوم
امر و نهی
امر و نهی کردن
امرا
امرار
امرار معاش
امرار معاش کردن
امرار وقت کردن
امراض
امراض مقاربتی
امرد
امرداد
امرسون
امرود
امرودی
امروز
امروز فردا کردن
امروز و فردا کردن
امروزصبح
امروزعصر
امروزه
امروزی
امروزی سازی
امروزی شدن
امروزی کردن
امروزی گری
امروزین
امری
امریر
امریکا گرای شدن
امریکا گرایی
امریکای شمالی و جنوبی
امریکای لاتین
امریکای مرکزی
امریکایی
امریکایی آغازین
امریکایی انگلیسی تبار
امریکایی سیاهپوست
امریکایی شدن
امریکایی کردن
امریکایی ماب شدن
امریکایی ماب کردن
امریکایی و آسیایی
امریه
امزیک
امساک
امساک کردن
امسال
امشاسپند
امشب
امشی
امضا
امضا به جای تمبر پست
امضا شده
امضا کردن
امضا کردن پشت چک
امضا کنندگان مشترک قرارداد
امضا کننده
امضا کننده زیر
امضا نشده
امضائ
امضائ سازی
امضائ کردن
امضای پشت چک
امضای پشت سند
امضای دستی
امضای شخص دوم
امعا و احشا
امعا و احشا را درآوردن
امعائ
امعان
امعاننظر
امکان
امکان برد ۵۰ درصد
امکانپذیر
امکان دادن
امکان داشتن
امکان دید بسیار کم در هوای مه آلود
امکان معقول
امکان موفقیت
امکان موفقیت ۵۰ درصد
امکان ناپذیر
امکان ناپذیری
امکانات
امکانات گذشته
امگا
امل
املا
املا کردن
املا کننده
املائ
املاک
املاهای مختلف واژه
املای اصلاح شده
املای صحیح
املایی
املت
املیک
امن
امن و امان
امن و امان بودن
امنا
امنتاع ورزیدن
امنیت
امنیه
امواج
امواج سرکش
اموال
اموال چپاول شده
اموال شخص ورشکسته
اموال شرکت ورشکسته
اموال منقول
اموال موقوفه
امور
امور سیاسی
امور شخصی
امور عام المنفعه
امور مالی
امور محرمانه
امور مقدماتی
امولاتور
امولسیون
امولسیون ساز
امولسیون سازی
امولسیونی کردن
امونیاک
امونیوم
امهال
امی
امید
امید است که
امید بریدن
امید بستن
امید به زندگی
امید داشتن
امید زود گذر
امید واهی
امیدبخش
امیدوار
امیدوار بودن
امیدوار کردن
امیدوار کننده
امیدواری
امیر
امیر ارتش
امیر تیمور گورکانی
امیرالحج
امیرالمومنین
امیرنشین
امیکرن
امیلی دیکنسون
امین
امین ترکه
امین صدقه
امین صدقه رسان
امین صلح
امین و شریف
امین و صریح
امینانه
ان
انائ
اناتی
اناث
انار
انام
انانیت
انبار
‹
1
2
...
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی