جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 20)
بس جمله
بس رخداد
بس رخده
بس شماری
بس شمر
بس شمرده
بس فروری
بس کردن
بس کن!
بس که
بس نبودن
بسا
بساتین
بساردن
بسارش
بساروب
بساز
بساز و بفروش
بساط
بساک
بسامان
بسامان کردن
بسامد
بسامد بالا
بسامد را تغییر دادن
بسامد رادیویی
بسامد همبند
بسامدافزا
بسامدهای برقی شنودپذیر
بسامدهای صوتی شنودپذیر
بسان
بساوایی
بساوش
بساوش پذیر
بساوشی
بساوند
بساوندی
بساویدن
بسایند
بسپار
بسپار سازی
بسپار کردن
بسپار وینیل
بسپاری
بسپاس
بسپایک
بست
بست آرایی
بست افزار
بست زدن
بست زدن به
بست زیپی کیسه های پلاستیکی
بست شیشه ساعت
بست قورباغه ای
بست ماهی وار
بست نشستن
بست و بند
بستا
بستاب
بستان
بستاندن
بستانکار
بستانکاری
بستانه
بستانه زدن به
بستانی
بستاوند
بستایی
بستر
بستر آبراه
بستر آهنگ
بستر ایجاد کردن
بستر بذر
بستر بیماری
بستر پرده دار
بستر جاده و راه آهن
بستر جانور
بستر جوی
بستر در مسافرخانه های ارزان
بستر رود
بستر رودخانه
بستر رودخانه خشک
بستر قابل حمل
بستر کاهی ساختن
بستر گیاه
بستر مرگ
بستر و صبحانه
بستره
بستری
بستری بودن در بیمارستان
بستری شدن
بستری شدن در بیمارستان
بستری کردن
بستری کردن در بیمارستان
بستک
بستگان
بستگاه
بستگر
بستگی
بستگی چند چیز بهم
بستگی دارد با
بستگی داشتن به
بستمان
بستن
بستن اسب به تیر
بستن اسب به درخت
بستن اسبها باهم به کالسکه
بستن افسار اسب به تیرچه یا میخ طویله
بستن با بندآور
بستن با توپی
بستن با ریسمان
بستن با سیم
بستن با صدای بنگ
بستن با طناب
بستن با قلاب زنجیر
بستن با مهر و موم کردن
بستن با نوار
بستن با نوار چسب
بستن باصدا
بستن به
بستن به چیز دیگری
بستن به خود
بستن حیوان به شخم
بستن در بطری
بستن در به روی کسی
بستن دست و بال
بستن دست و بال کسی
بستن دست و پای کسی
بستن دکمه
بستن دور چیزی برای خفه کردن صدا
بستن دهان کسی برای جلوگیری از داد زدن
بستن راه
بستن رگ
بستن زیپ
بستن سگک
بستن سوراخ
بستن شرط و مالیات
بستن شیر آب
بستن عهدنامه
بستن قرارداد
بستن گیسو با توری
بستن گیسو با روبان
بستن مجرا
بستن محکم
بستناک
بستناک شدن
بستناکی
بستنی
بستنی آب میوه
بستنی با شیره و میوه وخامه
بستنی دار
بستنی شکلاتی
بستنی قیفی
بستنی کم چربی
بستنی مایع
بستنی میوه دار
بستنی ناپلی
بستنی یخی
بستو
بستواج چاکنای
بستواجی
بسته
بسته با طناب
بسته بند
بسته بندی
بسته بندی کردن
بسته بندی کردن با نوار
بسته بندی کردن هدیه
بسته بندی کننده
بسته بندی گوشت
بسته بندی نشده
بسته بندی و انبار کردن
بسته بودن
بسته به خاطر اعتصاب
بسته به صلاحدید
بسته پستی
بسته پستی درجه دو
بسته پستی سفارشی
بسته شدگی
بسته شدن
بسته شدن خون
بسته شدن مجاری بینی و گلو
بسته شدن نطفه
بسته شده
بسته علوفه خشک
بسته کاغذ
بسته کاغذ بث برگی
بسته کتاب مانند
بسته کردن
بسته کوچک
بسته نشده
بسته هیزم
بسته هیمه
بسته یک بار مصرف
بسخرد
بسخرده
بسد
بسدک
بسدی
بسرعت نگاه کردن
بسزا
بسط
بسط پذیر
بسط دادن
بسط داشتن
بسط یافتن
بسفر
بسکت
بسکتبال
بسکتبال دخترانه
بسکتبالیست
بسکرد
بسگان شدن
بسگان کردن
بسگانگی
بسگانه
بسگانه انگاری
بسگانه گرا
بسگانه گرایی
بسگانی
بسل
بسم الله
بسمار
بسمند
بسمندگر
بسند
بسند کردن
بسندگی
بسنده
بسنده بودن
بسنده نبودن
بسودن
بسودنی
بسوی
بسوی خانه
بسی
بسیار
بسیار بد
بسیار بزرگ
بسیار بسیار
بسیار بلند
بسیار بی ثبات
بسیار پاک و مرتب
بسیار پربسامد
بسیار پولدار
بسیار پیر
بسیار تاریک
بسیار ترسناک
بسیار تمیز
بسیار تند
بسیار ثروتمند
بسیار جالب
بسیار جدی
بسیار چاق
بسیار حساس
بسیار حسود
بسیار خرد
بسیار خسته
بسیار خسته کننده
بسیار خشمگین
بسیار خشنود کردن
بسیار خطرناک
بسیار خنده دار
بسیار خوار
بسیار خوب
بسیار خودمانی
بسیار خوشایند
بسیار خوشحال
بسیار داغ
بسیار درخشیدن
بسیار دقیق
بسیار دقیق و حساب شده
بسیار دوست داشتن
بسیار ریز
بسیار زشت
بسیار زننده
بسیار زیاد
بسیار زیر
بسیار سختگیر در امور مذهبی و اخلاقی
بسیار سرد
بسیار سرد بودن
بسیار سرد شدن
بسیار سرد کردن
بسیار سرگرم و شاد کردن
بسیار سفید
بسیار سیاه
بسیار شگفت زده
بسیار شیب دار
بسیار شیبدار
بسیار شیرین و چسبان
بسیار شیک
بسیار صعب
بسیار عالی
بسیار عظیم
بسیار علاقمند
بسیار علاقه مند و ماهر
بسیار قوی
بسیار کم
بسیار کم بسامد
بسیار کم صدا
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
...
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی