جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 27)
به دست آوردن با زرنگی
به دست آوردن با زور
به دست آوردن با کوشش
به دست آوردن به طور خالص
به دست آوردن به طور قطعی
به دست آوردن در اثر کوشش
به دست آوردن دوباره
به دست آوردن مخفیانه پیام
به دست آوردن مزد و پاداش
به دست آوردنی
به دست آورنده
به دست آوری
به دست آوری برابری
به دست گرفتن
به دست نیاوردن
به دسته بخصوص نپیوسته
به دشمن کمک کردن
به دشواری
به دفعات
به دقت
به دقت آزمودن
به دقت بررسی کردن
به دقت تجزیه و تحلیل کردن
به دقت ترتیب دادن
به دل افکندن
به دل برات شدگی
به دل برات شدن چیزهای بد
به دل برات شده
به دل گرفتن
به دلار
به دلایل مختلف
به دلخواه
به دلخواه اهل محل
به دلخواه کسی رفتار کردن
به دلم افتادکه
به دلیل
به دلیل آن که
به دلیل اینکه
به دنبال
به دنبال خود کشیدن
به دنبال رفتن
به دنبال هم
به دنیا آوردن
به دنیاآمدن
به دو بخش برابر تقسیم کردن
به دو زبان
به دو سو
به دوران آوردن
به دوش کشیدن
به دوش گرفته
به دهات رفتن
به دیدن کسی رفتن
به دیدن من آمد
به دیگران مجال ندادن
به دیگری دادن
به دیگری واگذاردن
به دین دیگری درآمدن
به دین دیگری درآوردن
به دین مسیح در آوردن
به ذهن آمدن
به ذهن آوردن
به ذهن خطورکردن
به ذهن سپردن
به راحتی
به راست راست
به راستی
به راه حل مرضی الطرفین رسیدن
به راه خود ادامه دادن
به راه خود رفتن
به راه روی واداشتن
به رای العین
به رایگان
به رتبه خدایی رساندن
به رتبهی بالاتری ارتقا دادن
به رحم آمدن
به رخ او کشیدن اشتباه
به رخ کسی کشیدن
به رخ کشی
به رخ کشیدن
به رژه رفتن
به رسمیت شناختن کشوری
به رسمیت شناسی
به رشته کشیدن
به رضایت خاطر
به رعشه انداختن از شدت خشم
به رعشه انداختن از شدت خنده
به رعشه انداختن از شدت غم
به رغم
به رقت آوردن
به رقت درآوردن
به رقص درآمدن
به رگبار بستن
به رمز درآوردن
به رنگ آجر
به رنگ آسمان
به رنگ برنج
به رنگ خون
به رنگ دود
به رنگ سرخ
به رنگ شراب
به رنگ کاه
به رنگ مس
به رنگ و طرح مرمر درآوردن
به رنگ های روشن
به رنگ های گوناگون ترسیم کردن
به رنگ های گوناگون تصویرکردن
به رواج در آوردن
به رواگ در آوردن
به روال
به روز
به روز آوردن
به روز آورده
به روز آوری
به روش
به روش آئینی
به روش آرمان گرایانه رفتار کردن
به روش آرمان گرایانه نشان دادن
به روش انسان گرایانه
به روش انسانی
به روش ایلیاتی
به روش بچگانه
به روش بد
به روش تئاتری
به روش تحلیلی
به روش تشریفاتی
به روش جوانان
به روش دمکراتیک
به روش رویدادنگاری
به روش زناشویی
به روش ژیمناستیکی
به روش شبانی
به روش غیر سیاسی
به روش غیر معمول
به روش کرال
به روش کلاسیک
به روش کوبیسم
به روش لردها
به روش معین
به روش نمایشی
به روش نو
به روش نوین
به روش همیشگی
به روی خود نیاوردن
به ریسمان کشیدن
به ریشه زدن
به زاساز
به زانو درآمدن
به زانودرآمدن
به زبان آمدن
به زبان آوردن
به زبان آوردن به صورت واژه
به زبان آوری
به زبان بخصوص
به زبان زرگری حرف زدن
به زبان محلی
به زبان نیاورده
به زبان واره حرف زدن
به زحمت انداختن
به زحمت تنفس کردن
به زرو ستاندن
به زعم
به زعم خود
به زمان های پیش
به زندگی ادامه دادن
به زنی گرفتن
به زودی
به زور
به زور اسلحه
به زور باز کردن
به زور بردن
به زور به خورد کسی دادن
به زور به دست آوردن
به زور به کاری واداشتن
به زور بیرون کردن
به زور جماع کردن
به زور خجالت وادار کردن
به زور خوراندن
به زور داخل شدن
به زور در آوردن
به زور ستان
به زور ستاندن
به زور ستانی
به زور قبولاندن
به زور کاری را انجام دادن
به زور گرفتن
به زور گرفتن قدرت
به زور گرفتن مقام
به زور گیر
به زور وارد شدن
به زور وارد کردن
به زورخندیدن
به زورسرنیزه
به زورگرفتن
به زورگیری
به زیارت رفتن
به زیان
به زیر
به زیر آوردن
به زیر افکندن بار
به زیر افکندن سوار
به زیر رفتن با دست و پا
به زیرآمدن
به زیرافکندن
به زین و برگ مجهز کردن
به ژاپونی
به ساحل آوردن قایق و کشتی
به سامان
به سامان کردن
به سبک
به سبک اسپانیولی اعدام کردن
به سبک پر تصنع حرف زدن
به سبک پر تصنع نگاشتن
به سبک روانکاوان ولی سطحی
به سبک عتیقه های دوران باستان
به سبک قدیم
به سبک کتابی
به ستارگان نگاه کردن
به ستون یک
به ستوه آمدن
به ستوه آوردن
به ستوه آورنده
به ستوه آوری
به سختی
به سختی پیش رفتن
به سختی حرکت کردن
به سختی راه رفتن
به سختی عبور کردن
به سختی نفس کشیدن
به سخره گرفتن
به سر آمدن
به سر بردن
به سر رسیدن
به سر زدگی
به سر کسی آمدن
به سر کسی آوردن
به سر نرسیده
به سرآمدن
به سرانجام رسیدن
به سربردن
به سردرآمدن
به سردی
به سرعت
به سرعت انجام دادن
به سرعت پس رفتن
به سرعت حرکت کردن
به سرعت خواندن
به سرعت دویدن
به سرعت رشد کردن
به سرعت فریز کردن
به سرعت و به طور نامفهوم صحبت کردن
به سرعقل آوردن
به سرقت رفتن
به سرم آمده است
به سرمنزل مقصود
به سرنوشت بدی دچار کردن
به سرنوشت شوم دچار کردن
به سرنوشت واگذار کردن
به سزا
به سزا رساندن
به سزا رسیدن
به سزارساندن
به سزارسیدن
به سزای خود رساندن
به سطح آوردن
به سفر نمایشی رفتن با دسته کنسرت
به سفیدی می زند
به سلامت
به سلامتی شما
به سلامتی کسی نوشیدن
به سلامتی نوشیدن
به سلامتی!
به سمت
به سمت پاشنه
به سمت جنوب غربی
به سمت عقب
به سمع او رسید
به سن
به سن قانونی
به سن نامشخص
به سنگینی
به سود
به سود دشمن کار کردن
به سوزش آمدن
به سوزش آوردن
به سوی
به سوی آسمان
به سوی آینده
به سوی استرالیا و زلاندنو
به سوی امریکا
به سوی باختر
به سوی بالا
به سوی بالا چرخیدن
به سوی بیرون
به سوی پاشنه
به سوی پایین
به سوی پایین رودخانه
به سوی تله کشاندن
به سوی جلو
به سوی جلوی کشتی
به سوی جنوب
‹
1
2
...
24
25
26
27
28
29
30
...
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی