جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ه" (صفحه 6)
همراز
همراستا از نظر زمان
همراستا از نظر فضا
همراه
همراه آوردن
همراه با
همراه با آب گوشت
همراه با پیاز خرد کرده
همراه با تشکیل شامه
همراه با تهوع
همراه با داد و فریاد
همراه با رعد و برق
همراه با سوگند
همراه با عصاره گوشت
همراه با قمپز
همراه با کار و زحمت
همراه با کشتار و خونریزی
همراه با گریه و زاری
همراه با هق هق و زاری
همراه بازیگران
همراه بودن
همراه جریان آب رودخانه
همراه خانم در مهمانی
همراه دختر در مهمانی
همراه رفتن
همراه شدن
همراه نوازی
همراهان
همراهی
همراهی کردن
همرای بودن
همرایی
همرتبه کردن
همرس
همرس شدن
همرس کردن
همرفت
همرفتگر
همرفتی
همرنگ
همرنگ جماعت شدن
همرنگی
همرنگی با جماعت
همرو
همرو بر
همروان
همرهان ناوگان
همریخت
همریختی
همریز
همریز شدن
همریشه
همریگی
همزاد
همزبان
همزبان از نظر رسوم
همزبانی
همزدن با پهنچوب
همزدن ملایم
همزمان
همزمان از نظر زبان
همزمان بودن
همزمان بودن با
همزمان پخش کردن
همزمان شدن
همزمان کردن
همزمانی
همزن
همزن بستنی سازی
همزنی
همزه
همزی
همزی پایمرد
همزی گروه
همزیست
همزیستی
همزیستی کردن
همزیگان
همزیگانی
همزیگاه
همزیگری
همزینگی
همزینه ساز
همزینه کردن
همساز
همساز بودن
همساز کردن
همسال
همسان
همسان از نظر زمان
همسان از نظر فضا
همسان پنداری
همسان شدن
همسان کردن
همسانه
همسانی
همسایش
همسایشی
همسایگان
همسایگی
همسایه
همسایه بودن
همسایه کردن
همسایه وار
همسایی
همست
همست ساز
همست کرویزی
همستر
همستکان
همستی
همسر
همسر امپراتور
همسر بارون
همسر پیشین
همسر تزار
همسر دوک اعظم
همسر شاه
همسر شاهزاده
همسر کوتوال
همسر ولیعهد
همسر ویسکنت
همسر یاب
همسر یافتن برای کسی
همسروار
همسری
همسری کردن
همسفر
همسفر در کشتی
همسفر شدن
همسفران
همسفره
همسنج
همسنج پذیر
همسنجش
همسنجگر
همسنجی
همسنجی کردن
همسنجی کردن متون و آمار
همسنجی متون و آمار
همسو
همسو از نظر زمان
همسو از نظر فضا
همسود بودن
همسودن
همسوگی
همشاگردی
همشاگردی ها
همشهری
همشیر
همشیره
همشیره زاده
همفشار
همفشارگر
همفشر
همفشرد
همفکر
همفکری
همقطار
همقطار شدن
همقطار کردن
همقطاری
همکار
همکاران
همکارانه
همکاری
همکاری کردن
همکاری کردن با
همکاری کردن در یک گروه
همکاری نزدیک
همکاری نکردن در بازپرسی
همکاری و کمک مالی
همکران
همکردار
همکش
همکشیدن عضله
همکلاس
همکلاسی
همکلامی
همکناری
همکوب
همکوب شدن
همکوبش
همکوبگی
همکوبی
همکیش
همگام
همگام بودن
همگام شدن
همگامی
همگامی کردن
همگان
همگان خواست
همگانش
همگانی
همگانی بودن
همگانی شدن
همگانی کردن
همگاه
همگاه از نظر رسوم
همگاه از نظرزبان
همگاه بودن
همگاهی
همگذاشت
همگذاشت کردن
همگذاشت کردن در کارخانه
همگذاشت کردن در کارگاه
همگذاشتی
همگر
همگرا
همگرا بودن
همگرا گر
همگرایش
همگرایی
همگرد
همگردان
همگری
همگزار
همگسترده از نظر زمان
همگسترده از نظر فضا
همگشا
همگشوده
همگن
همگن سازی
همگن کردن
همگن گاه
همگنان
همگنی
همگون
همگون ساز
همگون سازی
همگون کردن
همگونه
همگونه کردن
همگونی
همگونی واکه ای
همگویی
همگویی کردن
همگی
همگیر
همگین شناسی
همگین گان
همگینی
هملخت
همنام
همنامی
همنزدی
همنشین
همنشین دار
همنشین شدن
همنشینی
همنشینی کردن
همنشینی نکردن
همنگار
همنوا
همنواختی
همنوازی
همنوازی کردن
همنواگر
همنواگرایی
همنواگری
همنوایی
همنوع گرایی
همنویس
همنهش
همنهش کردن
همنیاک
هموار
هموار کردن
هموار کردن با جاده صاف کن
هموار نبودن
هموارخوی
هموارساز
هموارسان
همواره
همواری
همود
همودی
همور در دستگاه عصبی
هموری
هموژنیزه کردن شیر
هموطن
هموفیلی
هموگلوبین
هموند
هموند در فرهنگستان و انجمن ها
هموند شدن
هموند کردن
هموندان
هموندی
همه
همه ـ
همه اسب های متعلق به یک نفر
همه امریکایی
همه پذیر
همه پرسی
همه پرسی غیر رسمی
همه پرسی کردن
همه پسند کردن
همه پول شرط بندی شده
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی