جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "پ" (صفحه 7)
پراقتدار
پراکافت
پراکافت خفیف
پراکافت کردن
پراکافتن
پراکافتی
پراکاو
پراکاوناپذیر
پراکاویده
پراکسید
پراکسید هیدروژن
پراکن گرای
پراکندگی
پراکندن
پراکندن اطلاعات و شایعه
پراکندن با فشار باد
پراکندن بر روی چیزی
پراکندن به طور ضخیم
پراکندن تبلیغات
پراکندن تنفر
پراکندن شایعات
پراکندن شایعه
پراکندن شهرت
پراکندن عقاید
پراکندن گزارش
پراکندن میان چند چیز
پراکندنی
پراکنده
پراکنده از نظر زمان
پراکنده بودن
پراکنده حال
پراکنده سازی
پراکنده شدن
پراکنده شدن در ناحیه گسترده
پراکنده شونده
پراکنده کردن
پراکنده گزین
پراکنده گزینی
پراکنده و مبهم
پراکنش
پراکنش نیرومایه
پراکنشی
پراکنگاه
پراکنگر
پراگ
پراگیری
پراگیری کردن
پرالتهاب
پراما
پران
پرانتز
پرانتزوار
پرانتزی
پرانحراف
پراندن
پراندن آب
پراندن آبگونه از دهانه
پراندن آبگونه از لوله
پراندن با تیراندازی
پراندن با راکت
پراندن با ضربه
پراندن با ضربه چوگان
پراندن با فلاخن سنگ
پراندن با منجنیق
پراندن توپ به داخل زمین
پراندن توپ در آغاز مسابقه
پراندن سکه به هوا
پراندن فیوز
پراندن لبه چیزی مانند فنجان
پراندن مشت
پراندن موشک
پراندن ناگهانی و سریع
پراندنی
پرانرژی
پرانرژی کردن
پرانساز
پرانش
پرانگاشت
پرانگاشت کردن
پرانمون
پرانه
پراهم سوهشی
پراهمیت
پراهمیت ترین
پراهنجار
پرباد
پرباد و ادعا
پرباد و بروت
پرباد و فیس
پربادی
پربار
پرباران
پربازده
پربازده کردن
پرباسپان
پرباک
پرباکانه
پربچه
پربخار
پربذله
پربرف
پربرکت
پربزن و بکوب
پربسامد
پربلا
پربوته
پربودن
پربودن از
پربوران
پربها
پربیاوبرو
پربینش
پرپار
پرپارسازی
پرپاری
پرپاس وری
پرپای
پرپتواز
پرپر زدن
پرپر زنی
پرپرگاله
پرپرود
پرپری
پرپستی و بلندی
پرپشت
پرپشت و گسترده بودن
پرپشت و گسترده شدن
پرپشتکار
پرپشتی
پرپلکس
پرپندوک
پرپوس
پرپوش
پرپهرو
پرپیچ وخم
پرت
پرت اندیشی
پرت سعید
پرت شدن
پرت شدن از موضوع
پرت کردن
پرت کردن با بی دقتی
پرت کردن با زور و شدت
پرت کردن با شتاب
پرت کردن با شدت
پرت کردن حواس کسی
پرت گفتن
پرت گویی
پرت و پلا
پرت و پلا گفتن
پرتاب
پرتاب شدن با منجنیق
پرتاب فضاناو به سوی ماه
پرتاب کردن
پرتاب کردن با زور و شدت
پرتاب کردن با شدت
پرتاب کردن با منجنیق
پرتاب کردن به سوی
پرتاب کردن محکم
پرتاب کردن موشک
پرتاب کردن و خرد کردن
پرتاب کننده
پرتاب ماکو
پرتاب موفقیت آمیز
پرتاب نیزه
پرتاب وزنه
پرتابراه
پرتابش
پرتابشی
پرتابگاه
پرتابگر
پرتابه
پرتابه ای
پرتابه شناسی
پرتابه ها
پرتابی
پرتاوی
پرتب و تاب
پرتپاک
پرتجربه
پرتجمل
پرتحرک
پرتحمل
پرتخم
پرتدبیر
پرتشریفات
پرتصنع
پرتصنع بودن
پرتصنع و پوچ
پرتعصب
پرتغال
پرتغالی
پرتقال
پرتقال بی دانه
پرتقال کوچک و پوست شل ژاپن
پرتقال نافدار
پرتقالی
پرتقالی رنگ
پرتقلا
پرتکاپو
پرتکاپویی
پرتکان
پرتکل
پرتکلف
پرتگاه
پرتگاه دار
پرتگاه سان
پرتگاه کنار رودخانه
پرتگاه مانند
پرتگاه نوک تپه
پرتگاه نوک صخره
پرتگاهی
پرتلاش
پرتلاشی
پرتلاطم
پرتلالو
پرتنش
پرتنش کردن
پرتنشی
پرتو
پرتو آفتاب
پرتو افشان
پرتو افکندن
پرتو افگن
پرتو افگنی
پرتو ایکس
پرتو بند
پرتو بینی
پرتو درمانی
پرتو درمانی کردن
پرتو زدن
پرتو ماهی بزرگ
پرتو ماهی گزنده
پرتو مهار
پرتو نارسان
پرتو نورافکن
پرتو همجای
پرتواضع
پرتوافشانی
پرتوافکنی
پرتوان
پرتوان از نظر جنسی
پرتوزا
پرتوزایی
پرتوزده سازی
پرتوزده کردن
پرتوشناس
پرتوشناسی
پرتوقع
پرتوماهی
پرتونگار
پرتونگاره
پرتونگاری
پرتوه
پرتوهای کاتدی
پرتوهای کیهانی
پرتوی
پرتوی کردن
پرتوی مجهول
پرجزئیات
پرجزئیات کردن با زحمت و دقت
پرجست و خیز
پرجلال
پرجلال و جبروت
پرجلوه
پرجلوه گری
پرجمعیت
پرجمعیت کردن
پرجمعیتی
پرجنب و جوش
پرجنب و جوشی
پرجنجال
پرجنگل
پرجوش و خروش
پرجوهر
پرجهنده
پرچ
پرچ کردن
پرچ گوشه
پرچ لبه
پرچ میخ
پرچ میخ کردن
پرچانگی
پرچانه
پرچربی
پرچکار
پرچکاری
پرچم
پرچم آذین کردن
پرچم امریکا
پرچم انگلیس
پرچم ایالات متحده
پرچم ایالات متحده امریکا
پرچم باریک و نوار مانند
پرچم خانوادگی
پرچم دار
پرچم دزدان دریایی
پرچم سفید
پرچم سه رنگ
پرچم سه گوش
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
19
20
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی