امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Usable

    ˈjuːzəbl ˈjuːzəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more usable

    • صفت عالی:

      most usable

    معنی

    adjective
    ( useable ) قابل استفاده، مصرف‌کردنی، به‌کار بردنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد usable

    1. adjective available, working
      Synonyms:
      accessible practical useful advantageous helpful valid functional operative ready applicable consumable convenient current employable fit good instrumental open profitable running serviceable unused valuable adaptable at hand at disposal beneficial exhaustible expendable exploitable in order subservient utile utilizable wieldy
      Antonyms:
      useless unusable

    لغات هم‌خانواده usable

    ارجاع به لغت usable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «usable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/usable

    لغات نزدیک usable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی