جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 22)
استخر شنا
استخر کودکان
استخراج
استخراج آرای
استخراج روباز
استخراج سنگ
استخراج کردن
استخراج کردن اطلاع
استخراج معدن
استخلاص
استخلاص کردن
استخوان
استخوان آرنج
استخوان آرواره
استخوان ابرو
استخوان انگشت
استخوان بازو
استخوان بندی
استخوان بندی برونی
استخوان بندی کردن
استخوان پزشک
استخوان پزشکی
استخوان پس گوشی
استخوان تبسی
استخوان جناغ سینه
استخوان جناغ سینه مرغ
استخوان چنبر
استخوان خاجی
استخوانخوار
استخوان درمانی
استخوان ران
استخوان زند افسل
استخوان زند زیرین
استخوان سان
استخوان سر
استخوان سندانی
استخوان شانه
استخوان شدگی
استخوان شرمگاه
استخوان شقیقه
استخوانشناسی
استخوان عانه
استخوان عجز
استخوان فک
استخوان قلم پا
استخوان کپل گاو
استخوان کتف
استخوان کف دست
استخوان کوبیده
استخوان گوشت را درآوردن
استخوان گونه
استخوان گیجگاهی
استخوان ماهی
استخوان مچ
استخوان مچ پا
استخوان مخ دار
استخوان نهنگ
استخوان وابسته به مقدسین
استخوان وال
استخوانچه
استخوانهای کف پا
استخوانهای مچ
استخوانی
استخوانی شدگی
استخوانی شدن
استخوانی کردن
استخوانی و بلند
استدعا
استدعا آمیزانه
استدعا کردن
استدعا کردن با سوگند
استدعاآمیز
استدعائ
استدعای عاجزانه کردن
استدلال
استدلال از کل به جز
استدلال پیش سوی
استدلال غلط
استدلال فریب آمیز
استدلال قاطع
استدلال قیاسی
استدلال کردن
استدلال متقابل
استدلال مخالف
استدلال مخالف کردن
استدلالی
استدن
استر
استر کربنات
استراتژی
استراتژی دراز مدت
استراتژیک
استراتوسفر
استراحت
استراحت دادن
استراحت دادن فکر
استراحت کردن
استراحت کردن فکر
استراحتگاه
استراق
استراقسمع
استراق سمع تلفنی
استراق سمع تلفنی کردن
استراق سمع کردن
استراق سمع کننده
استراک
استرالیا
استرالیایی
استرایت
استرایت فلاش آس دار
استرایک
استربان
استرپتوکوک
استرپتومایسین
استرحام
استرداد
استرداد پذیر
استرداد کردن
استرداد مجرم
استردگر
استرلاب
استرلینگ
استروئید
استروژن
استرونسیم
استره
استریکنین
استرین
استریو
استریوسکوپ
استریوفونیک
استسقائ
استسقائطبلی
استسناد
استشاره
استشمام
استشمام کردن
استشهاد
استشهاد کردن
استشهاد نامه رسمی دادن
استشهاددهنده
استشهادنویس
استصواب
استطاعت
استطاعت داشتن
استطاله
استطلاع
استظهار
استعاره
استعاره بعید
استعاره پیچیده
استعاره ناجور
استعاری
استعانت
استعانت کردن
استعجاب
استعداد
استعداد خداداد
استعداد دادن
استعداد دریافت
استعداد طبیعی
استعداد گزینش
استعدادی
استعفا
استعفا دادن
استعفا کردن
استعفا نامه
استعفائ
استعلاج
استعلاجی
استعلام
استعلام کردن
استعلامیه
استعمار
استعمار کردن
استعمار نو
استعمارگر
استعمارگرایی
استعمارگری
استعماری
استعمال
استعمال بیش از حد
استعمال دخانیات
استعمال کردن
استعمال مجدد
استعمال مفرط
استعمال نادرست
استعمال نشده
استغاثه
استغاثه آمیز
استغاثه کردن
استغاثه کننده
استغاقه
استغفار
استغفار کردن
استغفرالله
استغفرالله!
استغنائ
استغنای طبع
استفاده
استفاده از انگیزش جنسی برای گیرا کردن فیلم
استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
استفاده ازعکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
استفاده بیش از حد
استفادهجو
استفادهچی
استفاده دار
استفاده شده
استفاده غلط
استفاده کردن
استفاده کردن از
استفاده کردن ماهرانه از ابزار
استفاده کنندگان
استفاده کننده
استفاده معتادانه از الکل
استفاده معتادانه از مواد شیمیایی
استفاده نا حق بردن از مال دیگری
استفاده نابجا کردن
استفاده نکردن از
استفاده نوبتی
استفتائ
استفراغ
استفراغ آور
استفراغ کردن
استفراق انگیز
استفسار
استفهام
استفهام آمیز
استفهام انکاری
استفهامی
استقائ خایه
استقائ رحم
استقائ سر
استقائ سینه
استقائ عمومی
استقائ کردن
استقائ مشیمه
استقائ مفصل
استقائی
استقامت
استقامت کردن
استقامت کردن زیر فشار
استقامت لجوجانه
استقبال
استقبال شایان
استقبال کردن
استقبال گرم
استقرا
استقرا کردن
استقرائ
استقرائی
استقرار
استقرار در اردوگاه
استقراض
استقراع
استقرایی
استقصائ
استقطاب
استقلال
استقلال ایالتی
استقلالطلب
استقلال طلبی
استقلال ملی
استکان
استکانی
استکبار
استکتاب
استکشاف
استکهلم
استگان
استگوساروس
استلزام
استلقائ
استماع
استماع کردن
استماع کردن دوباره
استماع مجدد
استماع مجدد کردن
استماع نشده
استمالت
استمالت آمیز
استمالت کردن
استمالت کننده
استمداد
استمداد کردن
استمرار
استمراری
استمزاج
استملاک
استمنا
استمنا کردن
استمنائ
استمهال
استن
استناد
استناد کردن
استناد کردن به
استنباط
استنباط کردن
استنباط کلی کردن
‹
1
2
...
19
20
21
22
23
24
25
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی