جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ج" (صفحه 5)
جعبه تقسیم
جعبه تلویزیون
جعبه ته شیشه ای برای دیدن زیر آب
جعبه جواهرات
جعبه چیزهای بهادار
جعبه حاوی حب
جعبه حلبی
جعبه حمل کالا
جعبه خزانه
جعبه دار کردن
جعبه داشبورد اتومبیل
جعبه دردار
جعبه دنده
جعبه رادیو
جعبه سیاه هواپیما
جعبه شن برای بازی کودکان
جعبه کادو
جعبه کتاب
جعبه کوچک
جعبه لوازم اجاق
جعبه مانند
جعبه مقوایی
جعبه موسیقی
جعبه موسیقی سکه ای
جعبه ی صابون
جعبه ی گرد
جعد
جعد زلف
جعد مو
جعفر
جعفری
جعفری فرنگی
جعل
جعل اسناد
جعل شدن
جعل کردن
جعل کننده
جعل هویت
جعل هویت کردن
جعلق
جعلنق
جعلی
جعلی بودن
جغ جغ
جغ جغ کردن
جغتایی
جغجغو
جغجغه
جغجغه دم مار
جغد
جغد مانند
جغرافی
جغرافی دان
جغرافیا
جغرافیادان
جغرافیایی
جغرافیایی - سیاسی
جغله
جغور بغور
جغه
جغه گره مانند
جف القلم
جفا
جفا پیشه
جفا کردن
جفادیده
جفاکار
جفاکاری
جفت
جفت بودن
جفت جفت
جفت زدن
جفت سازی
جفت شدگی
جفت شدن
جفت شدن در هم
جفت شده
جفت کردن
جفت کردن در هم
جفت گیری
جفت گیری کردن
جفت و جور شدن اطلاعات
جفت و جور شدن واقعیت
جفت و جور کردن اطلاعات
جفت و جور کردن واقعیت
جفتک
جفتک انداختن
جفتک انداختن اسب
جفتک جنین
جفتک چارکش
جفتک چهارکش بازی کردن
جفتگر
جفته
جفتی
جفر
جفرسون سیتی
جفری چاسر
جفن
جفنگ
جقه
جک
جک اتومبیل
جک پات
جک زدن
جک لندن
جک موتورسیکلت
جکر
جکسون
جکش خور
جکوزی
جگ زرگری
جگر
جگر آکند
جگر بند
جگر سفید
جگر سیاه
جگر کباب شدن
جگر گوشه
جگرآماس
جگرپاره
جگرتبسی
جگرخراش
جگرخوار
جگردار
جگردیس
جگرسوز
جگرکی
جگرگون
جگری
جگن
جگوار
جل
جل الخالق
جل و پلاس
جلا
جلا انداختن
جلا دادن
جلا دادن با مالش
جلا دادن با مالیدن
جلا دار سازی چرم و پارچه
جلااندازی
جلاب
جلاجل
جلاد
جلاداده نشده
جلادار
جلادت
جلادهنده
جلاگر
جلال
جلال و جبروت
جلال وجبروت تو خالی
جلالت
جلای وطن
جلای وطن کردن
جلب
جلب توجه
جلب توجه کردن
جلب توجه کردن با تکان دادن پرچم
جلب توجه کردن با تکان دادن دست
جلب توجه کننده
جلب شدن به سوی چیزی
جلب علاقه کردن
جلب کردن
جلب کردن از نظر مسلک
جلب کردن به خود
جلب کردن توجه
جلب کردن رای دهنده
جلب کردن عشق کسی
جلب کردن محبت کسی
جلب کردن مشتری
جلب محبت کردن
جلب مهر
جلبک
جلبک دریایی
جلبکی
جلت
جلجتا
جلد
جلد پارچه ای کتاب
جلد سلاح
جلد شومیزی
جلد صفحه گرامافون
جلد کاغذی
جلد کتاب
جلد کردن
جلد گر
جلد مقوایی کتاب
جلد نازک
جلد هفت تیر
جلدگری
جلدی
جلز و ولز
جلز و ولز کردن هنگام سرخ کردن
جلزولز
جلزولز کردن
جلسائ
جلسات
جلسه
جلسه احضار ارواح
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه بحث و سخنرانی غیر رسمی
جلسه تشکیل دادن
جلسه خودمانی مردانه
جلسه داشتن
جلسه درس
جلسه دوستانه
جلسه را ختم کردن
جلسه رسیدگی
جلسه غیررسمی
جلسه کردن
جلسه کشیشان محل
جلسه گفت و شنود
جلسه مذهبی
جلسه مشروبخواری
جلسه ی محاوره
جلف
جلف بودن
جلف و خود نما
جلفی
جلق
جلق زدن
جلق زن
جلگه
جلگه رودخانه
جلنگ
جلنگ جلنگ
جلنگ کردن
جلو
جلو آمدگی
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
جلو آمدن
جلو آمده
جلو آوردن وقت چیزی
جلو انداختن
جلو انداختن وقت چیزی
جلو بالکن در سالن تئاتر
جلو بردن
جلو بودن
جلو بودن از همه
جلو به
جلو پنجره
جلو پیراهنی مردانه
جلو پیشرفت چیزی را گرفتن
جلو پیشرفت دشمن را گرفتن
جلو چیزی را گرفتن
جلو حرکت دکل و غیره را گرفتن با پیچیدن دور دیرک
جلو حرکت طناب و غیره را گرفتن با پیچیدن دور دیرک
جلو خروج را گرفتن
جلو دمزنی را گرفتن
جلو دهان خود را گرفتن
جلو رشد چیزی را گرفتن
جلو رفتن
جلو زبان خود را گرفتن
جلو زدن
جلو سینه
جلو طبع چیزی را گرفتن
جلو کسی ایستادن
جلو کسی در آمدن
جلو کسی سبز شدن
جلو کشتی
جلو کشیدن پشتی
جلو گاه
جلو گرد
جلو گردن
جلو منظره را گرفتن
جلو نشر چیزی را گرفتن
جلو و عقب رفتن
جلو ورود را گرفتن
جلو هواپیما
جلوتر
جلوتر از دیگران
جلوتر از همه
جلوتر بودن
جلوتر واقع شدن
جلوترین
جلوترین بخش
جلوخان
جلودار
جلوروی
جلوس
جلوس کردن
جلوگاه
جلوگاه اسب
جلوگیر
جلوگیرانه
جلوگیری
جلوگیری از آبستنی
جلوگیری از فروش ملک تا هنگام برطرف شدن ادعاهای اشخاص ثالث
جلوگیری پذیر
جلوگیری کردن
جلوگیری کردن از
جلوگیری کردن از انتشار
جلوگیری کردن از پیشرفت
جلوگیری کردن از دخول
جلوگیری کردن از عضویت
جلوگیری کردن از قبل
جلوگیری کردن از گل خوردن
جلوگیری کردن از مشارکت
جلوگیری کردن از وارد شدن هوا
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی