جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ج" (صفحه 7)
جنجال
جنجال آفرین
جنجال آفرینی
جنجال آمیز
جنجال آمیزی
جنجال بر پا کردن
جنجال به پا کردن
جنجال راه انداختن
جنجال کردن
جنجال و شورش
جنجالگر
جنجالی
جنجالی و ستیزگر
جنحه
جند
جندگی
جندگی کردن
جنده
جنده باز
جنده بازی
جنده خانه
جنس
جنس احتکاری
جنس با تخفیف زیاد
جنس بد
جنس بدل
جنس بنجل
جنس پایاپای
جنس خنثی
جنس درخت پروانه
جنس ذکور
جنس زن
جنس لابورنم
جنس لطیف
جنس ماده برخی پرندگان
جنس نر
جنس نیلوفری
جنسا
جنسی
جنسیت
جنسیت پرست
جنسیت پرستانه
جنسیت پرستی کورکورانه
جنسیت گرا
جنسیت گرایانه
جنسیت گرایی
جنسیت نادوگانه
جنطیانا
جنکه
جنگ
جنگ آثار ادبی
جنگ آزموده
جنگ آماد
جنگ آماد شدن
جنگ آماد کردن
جنگ اتمی
جنگ استقلال آمریکا
جنگ اعصاب
جنگ اعصاب کردن
جنگ افروز
جنگ افزار
جنگ افزار آتشین
جنگ افزار اتمی
جنگ افزار زدایی کردن
جنگ افزار هسته ای
جنگ افزارساز
جنگ افزارگان
جنگ افزارها
جنگ اول جهانی
جنگ با هفت تیر
جنگ بیولوژیکی
جنگ پردازی
جنگ تن به تن
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی دوم
جنگ داخلی
جنگ داخلی احزاب
جنگ دوست
جنگ دوم جهانی
جنگ دیده
جنگ روانی
جنگ روس وژاپن
جنگ زده
جنگ سان
جنگ سخت
جنگ سرد
جنگ شدید
جنگ شیمیایی
جنگ صلیبی
جنگ طلب
جنگ طلبانه
جنگ فضایی
جنگ قوانین
جنگ قیمت
جنگ قیمت ها
جنگ کردن
جنگ گرا
جنگ گرای
جنگ گستر
جنگ لفظی کردن
جنگ میکروبی
جنگ و دعوا
جنگ و دعوای دستجات تبهکار
جنگ و گریز سرخپوستان
جنگ و مرافعه
جنگ های بوئر
جنگ هسته ای
جنگار
جنگازمون
جنگاندن با هم
جنگاور
جنگاور سرخپوست
جنگاورد
جنگاوری
جنگپرواز
جنگجو
جنگجوی صلیبی
جنگجوی غیرنظامی
جنگجویانه
جنگجویی
جنگل
جنگل استوایی
جنگل بان
جنگل بانی
جنگل برشی
جنگل بری
جنگل بری کردن
جنگل تنک
جنگل دار
جنگل داری
جنگل زدائی
جنگل زدایی کردن
جنگل زی
جنگل سان
جنگل سانی
جنگل سرسبز
جنگل کاری
جنگل کاری کردن
جنگل کشی
جنگل کشی کردن
جنگل مانند
جنگل نشین
جنگل ها
جنگلی
جنگنده
جنگولک بازی
جنگی
جنگیدن
جنگیدن بهتر از حریف
جنم
جنوا
جنوب
جنوب ایالت
جنوب باختری
جنوب خاوری
جنوب سوی
جنوب شرقی
جنوب غربی
جنوبا
جنوبگان
جنوبگانی
جنوبی
جنوبی ترین
جنود
جنون
جنون آتش افروزی
جنون آمیز
جنون الکل
جنون الکلی
جنون تحریکاتی
جنون خمری
جنون دزدی
جنون مد
جنی
جنیبت
جنین
جنین شناسی
جنین کشی
جنین گندم
جنین مرده پیش از تولد
جنین نما
جنینی
جو
جو پوست کنده
جو خیسانده برای ساختن آبجو و ویسکی
جو دانه
جو دوسر نیمه کوبیده
جو شناس
جو فروش
جو فکری
جو نیمکوب
جواب
جواب بی ادبانه
جواب پیدا کردن
جواب دادن
جواب دادنی
جواب درست ندادن
جواب دندان شکن
جواب دندان شکن دادن
جواب ده
جواب دهنده
جواب رد
جواب رد دادن
جواب زیرکانه
جواب سر جواب
جواب سریع
جواب سلام دادن
جواب سلام ندادن
جواب قبول
جواب گویی
جواب متقابل
جواب منفی
جوابا
جوابگو
جوابگو بودن
جوابگوی هزینه بودن
جوابی
جواد
جوار
جوارح
جواز
جواز ثبت اختراع
جواز حق انحصاری
جواز خروج
جواز دادن
جواز دادن به
جواز دخول
جواز رسمی
جواز عبور
جواز ورود
جواز ویژه
جوال
جوالدوز
جوان
جوان باریک اندام
جوان بی تجربه و گستاخ
جوان پررو و بی ادب
جوان تحصیل کرده و پر درآمد
جوان خامدست و دست و پا چلفتی
جوان خوش قیافه
جوان روستایی
جوان سازی
جوان شدن
جوان فقیر طبقه کارگر
جوان کردن مجدد
جوان ماندن
جوان نما
جوان و بی تجربه
جوانان
جوانانه
جوانب
جوانبخت
جوانترین
جوانک
جوانک دراز و لق لقو
جوانمرد
جوانمردانه
جوانمردی
جوانمردی و عیاری
جوانمردی و گذشت
جوانمرگ
جوانه
جوانه چشایی
جوانه زا
جوانه زدن
جوانه زنی
جوانه زنی کردن
جوانه سویا و لوبیای مانگ
جوانه گاو
جوانه گندم
جوانه مارچوبه رسمی
جوانه نوک تیز
جوانی
جواهر
جواهر آلات
جواهر آویخته
جواهر ارزان
جواهر بدل
جواهر تراش
جواهر ساز
جواهر فروش
جواهر کم بها
جواهر گرانبها
جواهر لعل نهرو
جواهر مصنوعی
جواهر نتراشیده
جواهر نشان
جواهر نشان کردن
جواهرات
جواهری
جوباره
جوبه جوبه کردن
جوپل
جوت
جوجو
جوجه
جوجه آوردن
جوجه آوری
جوجه اردک
جوجه اردک زشت
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی