جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "چ" (صفحه 6)
چوب درخت سرخ چوب
چوب درخت صنوبر
چوب درخت گیز
چوب درخت گیلاس
چوب درختان برگ ریز
چوب ذرت
چوب راست و نازک
چوب راش
چوب رخت
چوب زبان گنجشک
چوب زدن
چوب زی
چوب زیر بغل
چوب زیر در
چوب زیر ریل
چوب زیربنا
چوب ساب
چوب ساب نرم
چوب ساتن
چوب ساج
چوب سان
چوب سای
چوب سپیدار
چوب سخت
چوب سدر
چوب سر پهن
چوب سرخدار
چوب سرو
چوب سفید
چوب سنگین و محکم
چوب سوختی
چوب شاه بلوط
چوب شدگی
چوب شکاف
چوب شمشاد
چوب شور
چوب صندل
چوب صنوبر
چوب صنوبر کانادایی
چوب طبل
چوب غذاخوری
چوب فرش
چوب فروش
چوب فروشی
چوب قان
چوب کاج
چوب کاری
چوب کبریت
چوب کبریت سازی
چوب کوتاه سرتیز برای راندن چهارپایان
چوب گذاشتن زیر چیزی
چوب گردو
چوب لارکس
چوب لای چرخ گذار
چوب لای چرخ گذاشتن
چوب لباسی
چوب مانند
چوب مانندی
چوب ماهون
چوب مدرج به طول یک یارد
چوب مرکزی
چوب مناسب برای خانه سازی
چوب مناسب برای قایق سازی
چوب میزانه
چوب نارون
چوب نجاری
چوب نرم
چوب نهاندانگان
چوب نیم سوخته
چوب نیم سوز
چوب همفشرد
چوبدار
چوبدستی
چوبدستی پاسبان ها
چوبدستی پلیس
چوبدستی سر کلفت
چوبدستی کوتاه
چوبدستی کوهنوردان
چوبدستی گازری
چوبش توی آب است
چوبک
چوبکار
چوبکاری جانانه
چوبکاری کردن
چوبه
چوبه دار
چوبه مرگ
چوبی
چوبی شدگی
چوبین
چوبینگی
چوپان
چوپانی
چوچوله
چوچوله ای
چوروک
چوک
چوگان
چوگان آهنی
چوگان بازی
چوگان چوبی
چوگان زدن
چوگان زن ذخیره
چوگان زن را بازاندن
چوگان زن ماهر
چوگان سرپهن
چوگان سرچوبی
چوگان فلزی
چوگان گلف
چوگاندار را از بازی خارج کردن
چوگانک گلف
چول
چول زدن
چول کردن
چولدار
چوله
چولی
چون
چون و چرا کردن
چونایی
چونکه
چونه
چونه پنبه
چونه کاغذ
چونی
چونی موجود
چونی نما
چونی و چندی
چه
چه ...
چه بد!
چه بسا
چه بهتر
چه چه
چه حاجت به
چه خوب
چه شخصی
چه طور
چه عیب دارد
چه غصه ایست
چه کسانی
چه کسی
چه کسی را
چه محل
چه مقدار
چه وقت
چه هنگام
چه!
چه؟
چهار
چهار باندی
چهار بخشی
چهار بخشی کردن
چهار برابر
چهار برابر شدن
چهار برابر کردن
چهار پاره
چهار پهلو
چهار ترک
چهار جانبه
چهار جانبی
چهار جزئی
چهار جمله ای
چهار جهت اصلی قطب نما
چهار حرفی
چهار دست
چهار دست و پا
چهار دست و پا بالا رفتن
چهار دست و پا را بستن
چهار دست و پا رفتن
چهار دست و پا رفتن با شتاب
چهار دکمه
چهار رو گرفت سازی
چهار رویه
چهار رویی
چهار زانو
چهار سال پای
چهار سال یک بار
چهار ساله
چهار سر
چهار سویه
چهار شکاف
چهار صد
چهار صدایی
چهار ضلعی
چهار قلو
چهار کانون وکلای لندن
چهار کتاب اول انجیل عهد جدید
چهار لا
چهار لا چنگ
چهار لایه
چهار مرتبه
چهار ملتی
چهار میخ کردن
چهار نعل
چهار نعل آهسته
چهار نعل آهسته رفتن
چهار نعل رفتن
چهار وجهی
چهار هفته
چهار یک
چهار یک کردن
چهاربر
چهاربری
چهارپا
چهارپایان
چهارپایه
چهارپایه آهنی درون اجاق
چهارپایه آهنی درون شومینه
چهارپایه تخت
چهارپایه زیر جرثقیل
چهارپایه سخنرانی
چهارتا گروه چهار نفری
چهارتاق
چهارتایی
چهارچرخه
چهارچرخه موتوری
چهارچوب
چهارچوب اصلی
چهارچوب چدنی
چهارچوب در و پنجره
چهارچوب سیمان ریزی
چهارخانه بازی
چهاردست و پا رفتن
چهارده
چهارده روز
چهارده روز یک بار
چهاردهم
چهاردهمی
چهاردهمین
چهاردیواری
چهارراه
چهارراه گرد
چهارراه گردان
چهارستون بدن
چهارشاخه گاردان
چهارشانه
چهارشانه و نسبتا چاق
چهارشنبه
چهارشنبه سوری
چهارصدمین سال
چهارصدمین سالگرد
چهارصفه
چهارگانه
چهارگوش
چهارگوشه
چهارگوشه بودن
چهارگوشه کامل
چهارم
چهارمی
چهارمین
چهارمین نسخه
چهارنفره
چهارنفره بیرون رفتن
چهچه
چهچه زدن
چهچهه
چهچهه زدن
چهچهه زنان
چهر
چهرک
چهره
چهره اسبی
چهره ای
چهره بی حالت
چهره پرداز
چهره پوش
چهره در هم کشی
چهره در هم کشیدن
چهره درخشان
چهره عاری از بیان
چهره محزون
چهره نگاری
چهره نگاشت
چهره نگاشته
چهره نما
چهره های درخشان
چهری
چهل
چهل تا
چهل تکه
چهلم
چهلمی
چهلمین
چی
چی!
چی؟
چیپ
چیپ را پرداختن
چیپس
چیت
چیت سازی
چیت مانند
چیت مومی
چیت نازک
چیتا
چیتی
چیدن
چیدن آجر
چیدن با چمنزن
‹
1
2
3
4
5
6
7
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی