جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "چ" (صفحه 2)
چای کیسه ای
چای و خوراک سبک در عصر
چایشگر
چایمان
چاییدگی
چاییدن
چاییده
چپ
چپ انداز
چپ جای
چپ چپ
چپ چپ نگاه کردن
چپ چپی
چپ چشم
چپ چشم بودن
چپ چشمی
چپ دست
چپ راست
چپ راست رفتن
چپ راست روی
چپ راست گردی
چپ سوی
چپ گرا
چپ گرای
چپ گرایی
چپ و راست رفتن
چپ و راست روی
چپار
چپاندگی
چپاندن
چپاندن به کسی
چپانده
چپانش
چپانیدن
چپاول
چپاول کردن
چپاول و خرابی
چپاولگر
چپاولگری
چپر
چپر چین
چپر دیوار
چپر ساختن
چپراست
چپری کردن دیوار
چپری کردن سقف
چپق
چپق کشی
چپگرد
چپو
چپو کردن
چپه
چپه شدگی
چپه شدن
چپه کردن
چپی
چپیدگی
چپیدن
چپیدن در
چپیده
چپیره
چپیره زدائی
چپیره زدایی کردن
چپیره شدن
چپیره شناسی
چتائی
چتپچی
چتر
چتر آفتابی
چتر دریایی
چتر دفاعی
چتر زلف
چتر زنانه
چتر کندساز
چتر نجات
چترباز
چترباز نمایشی
چترک
چتری
چتری بریدن
چتری کردن دم حیوان
چتری کردن گیسوی انسان
چترینه
چتکه
چتور مشروب
چتین
چچم
چچو
چخ
چخ کردن
چخ!
چخش
چخماق
چخماقی
چخیدن
چدن
چدن خام
چدن ریزی
چدنی
چرا
چرا کردن
چرا؟
چرابه
چراغ
چراغ آذین کردن
چراغ آذینی
چراغ آویز
چراغ الکتریک
چراغ ایست نما
چراغ ایمنی در معدن
چراغ بادی
چراغ برق
چراغ برقی
چراغ بونزن
چراغ پایه بلند
چراغ پریموس
چراغ ترمز
چراغ جلو
چراغ جلو اتومبیل و لوکوموتیو
چراغ جلو صحنه
چراغ خاموش شد
چراغ خطر
چراغ خواب
چراغ خوراک پزی
چراغ خوراکپزی
چراغ دو راه
چراغ دورگرد
چراغ دیوارکوب
چراغ راهنما
چراغ راهنما زدن
چراغ راهنما زدن اتومبیل
چراغ راهنمای اتومبیل
چراغ راهنمایی
چراغ روشن
چراغ سبز
چراغ شب
چراغ شب نما
چراغ عقب
چراغ عقب اتومبیل
چراغ فانوسی
چراغ قرمز
چراغ قوه
چراغ قوه جیبی
چراغ کلگ
چراغ کم سو
چراغ کوره ای
چراغ گاز
چراغ گازی
چراغ گازی کوچک
چراغ لحیم کاری
چراغ معدن
چراغ موشی
چراغ مه شکن خودرو
چراغ نئون
چراغ و پایه آن
چراغ های تالار در سالن نمایش
چراغان کردن
چراغانی
چراغانی کردن
چراگاه
چرام
چرامیدن
چرامین
چراندن
چرایی
چرب
چرب تر کردن
چرب چینی
چرب زبان
چرب زبانی
چرب زبانی کردن
چرب کردن
چرب کردن گوشت روی آتش
چرب مانند روغن یا مرهم
چرب ناک
چرب و چیل
چرب و چیلی
چرب و شیرین
چرب و نرم
چرب و نرم کردن
چربه
چربی
چربی خوک
چربی دار
چربی دار بودن
چربی زا
چربی زیر پوست ران و کپل
چربی سان
چربی گرفتن
چربی گوشت
چربی نابهنجار پوست
چربیدن
چرت
چرت بعد از ظهر
چرت زدن
چرت زننده
چرت و پرت
چرت و پرت گفتن
چرتکه
چرتنه
چرتی
چرتی بودن
چرچیل
چرخ
چرخ آبگرد
چرخ آبی
چرخ آسیاب
چرخ آویزی
چرخ اختر
چرخ اختری
چرخ اندر چرخ
چرخ باد
چرخ باربری
چرخ پایی
چرخ پره دار
چرخ تراش
چرخ تسمه
چرخ جغجغه
چرخ چاه
چرخ حلزون
چرخ خوردن
چرخ خورشیدی
چرخ خیاطی
چرخ دادن
چرخ دستی
چرخ دلاله
چرخ دندانه دار
چرخ دنده
چرخ دنده با شعاع بی نهایت
چرخ دنده دیفرانسیل
چرخ دنده شانه ای
چرخ دنده ضامن دار
چرخ دنده کوچکتر
چرخ دنده گردنده
چرخ دنده مخروطی
چرخ دنده میانی
چرخ دنگ
چرخ دنگ درساعت
چرخ ریسک
چرخ ریسک امریکایی
چرخ ریسندگی
چرخ ریسو
چرخ زدن
چرخ زدن با بال های گسترده
چرخ زدن با سرعت
چرخ زدن بدون استفاده از موتور
چرخ زدن بدون بال زدن
چرخ زدن به سرعت
چرخ زنجیر
چرخ زنی
چرخ زینتی اتومبیل و موتور سیکلت
چرخ سکان
چرخ سنباده
چرخ سوار
چرخ شکنجه
چرخ شیطانک دار
چرخ صیقل
چرخ ضامن دار
چرخ طناب
چرخ طیار
چرخ عصار خانه
چرخ فرمان درکشتی
چرخ فلک در فان فارها
چرخ کردن
چرخ کودک
چرخ گردان گر
چرخ گوشت
چرخ لنگر
چرخ لنگر برای تنظیم حرکت چرخ
چرخ لنگر در کشتی
چرخ لی لی
چرخ محرک
چرخ نوار و بلندگو در دستگاه ضبط صوت
چرخ و زبانه
چرخ و ضامن
چرخ و طناب
چرخ و فلک
چرخ و واچرخ
چرخاب
چرخاب داشتن
چرخان
چرخان بودن
چرخان در
چرخان رو به بالا
چرخاندن
چرخاندن بادبان کشتی
چرخاندن به سویی
چرخاندن دوربین فیلم برداری
چرخاندن سکان کشتی به چپ
چرخاندن مایع
چرخانه
چرخانه هواپیما
چرخبال
چرخچی
چرخدار
چرخدر
چرخساز
چرخش
چرخش ۱۸۰ درجه
چرخش انگیز
‹
1
2
3
4
5
6
7
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی