جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "چ" (صفحه 7)
چیدن با داس
چیدن با قیچی
چیدن پشم گوسفند
چیدن سر شاخ و برگ
چیدن سر مو
چیدن سفره
چیدن مو
چیدن میوه با دست
چیدن و انباشتن
چیر
چیرگرا
چیرگی
چیرگی گرای
چیرگی ناپذیر
چیره
چیره بودن
چیره دست
چیره دست شدن
چیره دستانه
چیره دستی
چیره شدن
چیره شدن بر
چیره شدن بر خشم
چیره شدن بر دشواری
چیره شدن بر غرور
چیری
چیز
چیز اساسی
چیز اضافه
چیز اضافه بر نیاز
چیز افزوده شده
چیز الصاق شده
چیز امیدوار کننده
چیز انصراف انگیز
چیز اهدایی
چیز بخش گر
چیز بدتر
چیز بدیع
چیز بدیمن
چیز برابر
چیز بسیار دشوار
چیز بسیار دوست داشتنی
چیز بسیار کوچک
چیز بغرنج
چیز بلااعتبار
چیز بلند شونده
چیز به درد خور
چیز به درد نخور
چیز بی سابقه
چیز بی عیب و کامل
چیز بی فایده و مزاحم
چیز بیزار کننده
چیز پایدار
چیز پر زرق و برق
چیز پرارزش
چیز پشت نویسی شده
چیز پنهان شده
چیز پوچ
چیز پیش بینی شده
چیز پیش پا افتاده
چیز تجملی
چیز تحمیلی
چیز تخیلی
چیز ترس آور
چیز تقلبی
چیز تک افتاده
چیز تکاندهنده
چیز جالب
چیز جویدنی
چیز چاپ شده
چیز چرخ مانند
چیز چسبان
چیز چسبناک
چیز چشمگیر
چیز حاکی از غرور
چیز حمل شده
چیز خارق العاده
چیز خاص
چیز خریداری شده
چیز خلاف قاعده
چیز خلط مانند
چیز خواستنی
چیز خوب
چیز خور کردن
چیز خوش ظاهر و بی ارزش
چیز خوش ظاهر ولی کم ارزش
چیز خیزنده
چیز دار
چیز درجه یک
چیز درست
چیز درون گذاشته شده
چیز دلربا
چیز دلمه شده و گندیده
چیز دو جزئی
چیز دور انداخته شده
چیز دون
چیز دیربازین
چیز دیگر
چیز رایج
چیز ربوده شده
چیز روانکوب
چیز رویایی
چیز ریخته شده
چیز ریزه پیزه
چیز زرق و برق دار
چیز زیادی
چیز ساختگی
چیز ساخته شده از برنز
چیز ساخته شده از برنگ
چیز ساخته شده از چوب
چیز سست و کم دوام
چیز سنتی
چیز سنگین
چیز شکسته
چیز شکننده
چیز شناور
چیز شوم
چیز ضروری
چیز ضمیمه شده
چیز ظاهرا مهم
چیز عادی
چیز عالی
چیز عجولانه
چیز عجیب
چیز عجیب و غریب
چیز عزیز و خوب
چیز غیر عادی
چیز غیر قابل وصف
چیز غیر ممکن
چیز غیر واقع
چیز غیرعادی
چیز فرعی
چیز فشارآور
چیز فوری
چیز قاپیده شده
چیز قدیمی
چیز قلابی
چیز قیاس پذیر
چیز کارور
چیز کامیاب
چیز کشف شده
چیز کم ارزش
چیز کم اهمیت
چیز کمیاب
چیز کوبه آور
چیز کوچک و عالی
چیز گرفته شده
چیز گزیده شده
چیز گمنام
چیز گیج کننده
چیز گیرا
چیز مجرد
چیز مجعول
چیز مرسوم
چیز مسلم و محقق
چیز مطرود
چیز مطلوب
چیز معرکه
چیز مفت و مجانی
چیز مفتکی
چیز مقدس
چیز ممکن
چیز منسوخ
چیز مورد بیزاری
چیز مورد پرستش
چیز مورد ترجیح
چیز مورد تکریم
چیز مورد علاقه
چیز مورد گیروداد
چیز مورد نیاز
چیز موفقیت آمیز
چیز مهم
چیز ناچیز
چیز ناخوشایند و زننده
چیز ناشناخته
چیز ناکارا
چیز نامربوط
چیز نامعلوم
چیز ناموجود
چیز ناهنجار
چیز نو
چیز وابسته
چیز واجب
چیز وازده
چیز وحشت زا
چیز هراس انگیز
چیز هنری
چیز هول انگیز
چیزخاستگر
چیزکیک
چیزها
چیزهای اضافی
چیزهای بدتر
چیزهای پرزرق و برق و فریبنده
چیزهای خاطره انگیز
چیزهای خرده خرده گردآوری شده
چیزهای خوش ظاهر ولی کم ارزش
چیزهای خوشبو
چیزهای دست و پاگیر
چیزهای زودگذر
چیزهای کم اهمیت و پیش پا افتاده
چیزهای گرانبها
چیزهای گوناگون
چیزهای مبهم
چیزهای متفرقه
چیزهای نامفهوم نوشتن
چیزهیجان انگیز
چیزی
چیزی را به طور سری در جایی قرار دادن
چیزی که
چیزی که به تهدید گرفته شده
چیزی که به زور گرفته شده
چیست؟
چیستا
چیستاگر
چیستان
چیستان نمایشی
چیستان واژه ای
چیستانی
چیستایی
چیستی
چیکل
چیلان
چیلانگاه
چیلانگر
چیلانگری
چیله
چیله در افروختن آتش
چیله مانند
چیلی
چین
چین افتادن
چین انداختن
چین پارچه
چین چیلا
چین چین
چین چینی
چین خوردگی
چین خوردن
چین خورده
چین دادن
چین دادن و کوک زدن
چین دار
چین دار شدن
چین دار کردن
چین دار و آویخته
چین دارکردن
چین دامن زنانه
چین دو سویه
چین دو طرفه
چین دوختن
چین دوم
چین شناسی
چین طاقی
چین و چروک
چین و چروک انداختن
چین و چروک پنجه کلاغی اطراف چشم
چین و چروک دار
چین و چروک دار شدن
چین و چروک دار کردن
چین و شکن
چین و شکن داشتن
چینش
چیننده
چینه
چینه بندی
چینه چینه شدن
چینه دان
چینه دان پرندگان
چینه دان پرندگان و حشرات
چینی
چینی آلات
چینی بند زن
چینی ترک نما
چینی جا
چینی خاکستری
چینی ظریف
چینی فغفوری
چینی محله
‹
1
2
3
4
5
6
7
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی