جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "چ" (صفحه 3)
چرخش به دور خود
چرخش به دور محور
چرخش به یک طرف
چرخش پذیر
چرخش در کشتی بادبانی
چرخش دوربین
چرخش روبه بالا
چرخش زا
چرخش سنج
چرخش شمار
چرخش کامل
چرخش کشت
چرخش گوی در جهت حرکت آن
چرخش معکوس
چرخش ناگهانی
چرخش نما
چرخش و فرود هواپیما
چرخشت
چرخشگاه
چرخشگر
چرخشی
چرخک
چرخک مهمیز
چرخکار
چرخگر
چرخله
چرخله ای
چرخمیان
چرخند
چرخند استوایی
چرخنده
چرخنده دوار
چرخه
چرخه ای
چرخه باد
چرخه توفان
چرخه زندگی
چرخه ورتاکی
چرخی
چرخی کردن دم حیوان
چرخی کردن گیسوی انسان
چرخیدن
چرخیدن با سرعت
چرخیدن به دور محور
چرخیدن به سرعت دور محور
چرخیدن روی پاشنه
چرخیده به سوی مشاهده کننده
چرد
چرده
چرس
چرغ
چرق چرق کردن
چرک
چرک آلودی
چرک تاب
چرک دار
چرک داری ورم لثه
چرک راه
چرک ریز
چرک زخم و کورک
چرک شدن
چرک کردگی
چرک کردن
چرک گرفتن
چرک گوش
چرک نویس
چرک نویس نوشتن
چرک و کثافت
چرکدار
چرکی
چرکین
چرکین شدن
چرکین کردن
چرکینی
چرم
چرم آهو
چرم آهویی
چرم اسب
چرم الاغ
چرم برقی
چرم بز
چرم بزغاله
چرم پرداز
چرم پنجه کفش
چرم خام
چرم خوک
چرم دانه دار
چرم دماغه امید
چرم دهل
چرم زبر
چرم زیر پاشنه کفش
چرم ساختگی
چرم ساز
چرم سازی
چرم صحافی
چرم قرطبه
چرم کردوبا
چرم گاو
چرم گاومیش
چرم گوساله
چرم گوسفند
چرم مار
چرم مانند بودن
چرم مصنوعی
چرم نازک
چرم نرم
چرمسان
چرمی
چرمین
چرمینه
چرند
چرند بافی کردن
چرند گفتن
چرند گویی کردن
چرند نما
چرند!
چرندگو
چرندگویی
چرنده
چرندی
چرندیات
چرنگیدن
چروک
چروک انداختن
چروک دار کردن
چروک دارشدن
چروک شدن
چروک کردن
چروکاندن
چروکیدگی
چروکیدن
چروکیده
چروکیده شدن
چروکیده شدن در اثر حرارت شدید
چروکیده شدن در اثر فشار
چروکیده کردن
چریدن
چریک
چریکی
چزاندن
چزیدن
چس
چس فیل
چسان
چسان فسان کردن
چسب
چسب آجری
چسب پلاستیکی
چسب پوش
چسب دار
چسب دیواری
چسب زخم
چسب زدن
چسب زدن به
چسب زده
چسب سان
چسب کشدار
چسب مالیده
چسب مانند
چسبان
چسباندن
چسباندن با سریش
چسباندنی
چسباننده
چسبانی
چسبش
چسبناک
چسبناک شونده
چسبناک و کشایند
چسبناک و نیمه آبگون
چسبناکی
چسبندگی
چسبنده
چسبیدگی
چسبیدن
چسبیدن بادست
چسبیدن به
چسبیدن به محکمی
چسبیده
چست
چست و چالاک
چستی
چسی
چسی آمدن
چسیدن
چش
چشانیدن
چشایی
چشتنده
چشته
چشته خوار
چشته خور کردن
چشته ماهیگیری
چشش
چششی
چشم
چشم آبی
چشم آرو
چشم آزار
چشم آژنگ
چشم از خواب گشودن
چشم افکن
چشم الکترونی
چشم انتظار
چشم انتظاری
چشم انداختن
چشم انداز
چشم انداز داشتن
چشم انداز شهر
چشم انداز نما
چشم بادامی
چشم بد
چشم بر هم زدن
چشم براهی
چشم برهم زدن
چشم بزرگ
چشم بسته
چشم بسته عمل کردن
چشم بسته کردن
چشم بند
چشم بندانک
چشم بندی
چشم بندی کردن
چشم به راه
چشم به راه بودن
چشم به راهی
چشم بین
چشم پزشک
چشم پزشکی
چشم پوشی
چشم پوشی از بدهی
چشم پوشی از حق خود
چشم پوشی از وظیفه
چشم پوشی کردن
چشم پوشیدن
چشم پوشیدن از حقوق خود
چشم ترسیده
چشم تنگ
چشم چران
چشم چرانی
چشم چرانی کردن
چشم چند گانه
چشم خروس
چشم داشت داشتن
چشم درد
چشم درشت
چشم دریده
چشم دوختن
چشم دوختن با حیرت
چشم دوختن بر
چشم دوختن به
چشم دوزی
چشم دید
چشم را باز و بسته کردن
چشم را زدن
چشم رس
چشم روشنی
چشم زخم
چشم زهره
چشم زهره رفتن
چشم سان
چشم سفید
چشم سفیدی
چشم شور
چشم شویه
چشم طمع داشتن
چشم غره
چشم غره رفتن
چشم غیرمسلح
چشم کسی را بستن
چشم کوفتگی
چشم مانند
چشم مرغی
چشم مرکب
چشم نواز
چشم و چراغ
چشم و گوش باز
چشم و گوش باز کن
چشم و گوش بسته
چشم و همچشمی
چشم ودلش می دود
چشم ورقلمبیده
چشم هیز
چشم!
چشمان خود را لوچ کردن
چشمان درخشان و گیرا
چشمان را هم کشیدن
چشمان هیز
چشمخانه
چشمداشت
چشمداشت داشتن
چشمدان
چشمک
چشمک زدن
چشمک زدن از راه دور
چشمک زن
چشمک زنی
چشمگونه
چشمگیر
چشمگیر بودن
‹
1
2
3
4
5
6
7
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی