تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ضربهی متقابل زدن، پس زدن، تلافی کردن
کشف کردن، (ناگهان مشکل یا مسئلهای را) حل کردن، به فکر افتادن
مخ زدن، لاس زدن
1- ضربهی متقابل زدن 2- مورد نکوهش قرار دادن، انتقاد کردن، کوبیدن (دشمنان)
(عامیانه) حملهی ناجوانمردانه کردن، به آدم ذلیل حمله یا جور کردن، آدم افتاده را زدن
(عامیانه) مجذوب یکدیگر شدن، با هم اخت شدن، از هم خوش آمدن
(سخن) بردل نشستن، اثر کردن، تحتتأثیر قرار دادن
1- بر سر کسی کوفتن 2- (با اصرار یا تکرار) در مغز کسی چپاندن، شیرفهم کردن
(انگلیسی - عامیانه) متعجب و آزرده کردن
(امریکا - عامیانه) در خوردن مشروب الکلی زیاده روی کردن، حسابی دم به خمره زدن
(عامیانه) به بطری (مشروب) پناه بردن، مشروب زیاد خوردن
(عامیانه) گند بالا آوردن، موجب آبروریزی شدن، اثر بسیار بد داشتن
1- سرمقالهی روزنامهها را بهخود اختصاص دادن 2- ورد زبانها شدن، موضوع داغ روز شدن
(عامیانه) از جا دررفتن، (از شدت خشم) بهخود پریدن
(امریکا - عامیانه) اعتصاب کردن
(عامیانه) از جا در رفتن، آتشی شدن
(امریکا - عامیانه) 1- (از بستر) برخاستن 2- آمادهی عمل شدن 3- (در زلزله یا انفجار و غیره) خود را بر زمین افکندن 4- (در اثرضربه و غیره) نقش بر زمین شدن
(عامیانه) خود را به زمین افکندن (مثلاً برای احتراز از تیر خوردن)، (روی زمین) ولو شدن
1- (همهی پولهای انباشتهشده را) بردن 2- بسیار موفق شدن، بالاترین جایزه (و غیره) را به دست آوردن
1- به هدف زدن 2- کامیاب شدن، موفق شدن 3- حق داشتن، محق بودن، درست درآمدن
گل گفتی، زدی تو خال (حق مطلب را به درستی ادا کردن) ( وضعیت مشکلی را بهصورت دقیق شرح دادن)
go through (or hit or strike, etc.) a bad patch
دوران بدی را گذراندن
(عامیانه) ممر درآمد یا ثروت یا موفقیت را کشف کردن، کامیاب شدن
(امریکا - عامیانه) قاچاقی سوار قطار باری شدن
خوابیدن، کپهی مرگ گذاشتن، کپیدن، به رختخواب رفتن، به بستر رفتن
(عامیانه) با چتر نجات (از هواپیما) پریدن
(عامیانه) شکست خوردن، روبه نزول بودن
(عامیانه) به رئوس مطالب پرداختن، مطالب عمده را مورد بحث قرار دادن
(عامیانه) نیاز مبرم یا خواستهی شدیدی را اقناع کردن، برآوردن، به هدف خوردن
بهسرعت یا فعالیت یا کارایی معمولی خود رسیدن
ناگهان به شکست منجر شدن
رفتن، به راه افتادن، سفر کردن، به جاده زدن، به دل جاده زدن
بسیار موفق عمل کردن، گل کاشتن، ترکاندن، موفقیتآمیز بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hit