جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 5)
آدم معترض
آدم معرکه
آدم معصوم
آدم مغرور
آدم مغرور و خودنما
آدم مغموم
آدم مفت خور
آدم مقتدر
آدم مقدس
آدم مقلد
آدم ملا نقطی
آدم ملعون
آدم مناسب برای ازدواج
آدم منزجر کننده
آدم منفور
آدم منفی باف
آدم مو شرابی
آدم موذی
آدم مورد اجتناب
آدم مورد انزجار
آدم مورد هراس
آدم موسرخ
آدم مهم
آدم مهم و با نفوذ
آدم مهم و سرشناس
آدم میان مایه
آدم نابخرد
آدم نابکار
آدم نابلد
آدم ناتو
آدم ناجوانمرد
آدم ناخوانده
آدم ناخوشایند
آدم نادان
آدم نادم
آدم ناسپاس
آدم ناشی
آدم ناکارا
آدم نامدار
آدم نامرد
آدم ناموثر
آدم ناموفق
آدم ناوابسته
آدم نجس
آدم نجیب زاده
آدم نچسب
آدم نحس
آدم نق نقو
آدم نقاب دار
آدم نکوهشگر
آدم نما کردن
آدم نوزادکش
آدم نوع دوست
آدم نوکرماب
آدم نیرومند و دلیر
آدم نیکوکار
آدم وابسته
آدموار
آدمواره
آدم واره شناسی
آدم وازده
آدم وحشی
آدم وراج
آدم وسواسی
آدم ولخرج
آدم ها
آدم هالو
آدم های کوتاه قد
آدم هرزه
آدم هرزه درای
آدم هشتاد ساله
آدم هم شان
آدم همجنس باز
آدم همسردار
آدم همه فن حریف
آدم هوچی
آدم هیچ کاره
آدم هیکل دار و کند دست و دست و پا چلفتی
آدم یکدنده
آدمچه
آدمخوار
آدمخواری
آدمک
آدمک برفی
آدمک پارچه ای
آدمک مکانیکی
آدمکش
آدمکش مزدور
آدمکشانه
آدمکشی
آدمی
آدمی که دورانش به سرآمده
آدمیت
آدمیزاد
آدمیزاده
آدمیزادی
آدنوزین دی فسفات
آده
آدیس آبابا
آدینه
آذر
آذر سنج
آذر شیدایی
آذر گون
آذر گوی
آذربایجان
آذرتش
آذرخش
آذرخش ابر
آذرخش پهن
آذرخش دوردست
آذرخشیدن
آذرسانی
آذرشست
آذرنگ
آذرین
آذوقه
آذوقه تامین کردن
آذوقه جویی
آذوقه رساندن
آذین
آذین بالای درب
آذین بستن
آذینبندی
آذین پردازی
آذین توری
آذین سه پره ای
آذین کردن
آذین کردن با تاج گل
آذین کردن با حلقه های گل
آذین گچی
آذین گردن
آذین گل و بته
آذین گلسان
آذین مرکزی
آذین نمایی
آذین وات
آذین وات نگاشتن
آذین های آویخته
آذینه
آذینی
آر
آر- آی- ام
آرا
آراستگی
آراستن
آراستن با پولک
آراستن با تاج گل
آراستن با زیب و زیور
آراستن بی ترتیب
آراستن خود با دقت زیاد
آراستن خود را
آراستن دوباره
آراستن مو
آراسته
آراسته به صدف
آراسته به مروارید
آراسته کردن
آرام
آرام آرام
آرامبخش
آرامبخشی
آرام بخشیدن
آرام پختن
آرام پخته
آرام خندیدن
آرام در مقابل مصایب
آرامده
آرام ساز
آرام سازی
آرام سپهر
آرام شدگی با داروی مسکن
آرام شدن
آرام شدن معده یا اعصاب
آرام کردن
آرام کننده
آرام گرفتن
آرام گیرنده
آرام نشدنی
آرام نگرفتن
آرام و خوش برخورد
آرام و خوشایند
آرام و خونسرد
آرام و موقر در اثر سن یا تجربه
آرام و موقر کردن
آرام و موقرشدن
آرام و یکنواخت
آراماندن
آرامش
آرامش آور
آرامشبخش
آرامش بخشیدن
آرامش برقرار کردن
آرامش دادن
آرامش داشتن
آرامشطلب
آرامش گرا
آرامش گرایی
آرامگاه
آرامگاه خالی
آرامگاه مجلل
آرامگاهی
آرامگر
آرامی
آرامیدن
آرامیده کردن
آرایش
آرایش پستایی
آرایش پلکانی
آرایش تفنگی
آرایش جنگی
آرایش چتری
آرایش دادن
آرایش دوباره دادن
آرایش رزمی دادن
آرایش شدگی
آرایش ضربدری
آرایش کردن
آرایش کردن با دقت زیاد
آرایش کردن باوسواس
آرایش گیسو کردن
آرایش مو
آرایش موی زنانه
آرایش نظامی
آرایش نظامی دادن
آرایش یک در میان
آرایشگاه
آرایشگاه زنانه
آرایشگر
آرایشگر گیسوی زنان
آرایشگر مو
آرایشگری
آرایشی
آراینده
آرایه
آرایه بندی
آرایه شناختی
آرایه شناس
آرایه گری
آرتروز
آرتروسکوپ
آرتور
آرتیست
آرتیشو
آرد
آرد استخوان
آرد برنج
آرد ذرت
آرد را بکشید
آرد زبر
آرد شدن
آرد کردن
آرد گندم
آرد گندم سیاه
آرد مانند
آرد مغز گندم
آردبیز
آردسازی
آردسان
آردواز سربی
آردی
آردین کردن
آرزو
آرزو کردن
آرزو کننده
آرزو نشده
آرزو یردن
آرزومند
آرزومند بودن
آرزومندانه
آرزومندی
آرزوی غیرعملی
آرزوی گذشته
آرزوی مرگ
آرزویی
آرژانتین
آرژانتینی
آرسنیک
آرش
آرشه
آرشه ویولن
آرشی
آرشیتکت
آرشیو
آرک
آرگون
آرگونات
آرم
آرم بازو
آرم سپری
آرم شرکت ها و موسسات
آرم موسسات انتشاراتی
آرم نظامی
آرم هواپیما
آرماتور
آرمادیل
آرماگدون
آرمان
آرمان از دست رفته
آرمان پرداز
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی