جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ر" (صفحه 12)
رهانیدن
رهانیدن از اسارت
رهانیدن از قید چیزی
رهانیدن از گناه
رهانیدن با دادن باج
رهانیدن با دادن سربها
رهانیده
رهایی
رهایی بخش
رهایی بخشیدن
رهایی دادن
رهایی دادن از اسارت
رهایی روح
رهایی یافتن
رهایی یافتن از
رهبان
رهبانگاه
رهبانیت
رهبر
رهبر آوازخوانان
رهبر ارکستر
رهبر بودن
رهبر دسته آوازخوان
رهبر روحانی
رهبر سرایه
رهبر کر
رهبر گروه مخالف یا وزیر در پارلمان انگلیس
رهبر مارش
رهبر هورا کشان
رهبرانه
رهبرد
رهبردنی
رهبری
رهبری سه گانه
رهبری کردن
رهبری کردن ارکستر
رهبری کردن از نظر فکری
رهبری ماهرانه
رهج الغار
رهرو
رهروی
رهروی کردن
رهسپار
رهسپار باختر
رهسپار بودن
رهسپار شدن
رهسپار شدن از جایی
رهسپاری
رهگذر
رهگشا
رهگشا شدن
رهگشایی
رهگشایی کردن
رهگیر
رهگیر کردن
رهگیرگر
رهگیری
رهگیری کردن
رهن
رهن دادن
رهن شکنی
رهن کردن
رهن گذار
رهن گذاشتن
رهن گرو
رهن گیر
رهن نامه
رهنما
رهنمای روحانی در مذهب هندو
رهنمای شناور
رهنمایی
رهنمود
رهنمود آوردن
رهنمود دادن
رهنمودپذیر
رهنمودپذیری
رهنمودگر
رهنمودها
رهنمودی
رهنمودین
رهنمون
رهنمون دادن
رهنمون شدن
رهنمونی
رهنورد
رهنوردی
رهنوردی کردن
رهنوردی کردن با گروه
رهنی
رهیاب
رهیابی
رهیابی کردن
رهیافت
رهیدن
رهیده
رهین مراحم او
رهین منت
ری
ریا
ریا کاری کردن
ریا کردن
ریائی
ریاست
ریاست جلسه
ریاست جلسه را به عهده گرفتن
ریاست جلسه را عهده دار شدن
ریاست جمهوری
ریاست طلب
ریاست کردن
ریاست مآبی کردن
ریاست ماب
ریاض
ریاضت
ریاضت کش
ریاضت کشیدن
ریاضی
ریاضی دان
ریاضیات
ریاضیاتی
ریاضیون
ریاکار
ریاکارانه
ریاکاری
ریال
ریباس
ریبو فلاوین
ریتم
ریتم دار
ریتم شعر
ریتین
ریچار
ریچارد نیکسون
ریچارد واگنر
ریچموند
ریح
ریحان
ریخت
ریخت خارجی چیزی را نشان دادن
ریخت شناسی
ریخت گیر
ریخت و پاش
ریخت وپاش
ریختار
ریختار کردن از راه ذوب کردن و در قالب ریختن
ریختارگاه
ریختاره
ریختاره دادن
ریختش
ریختگری
ریختگی
ریختن
ریختن آبگونه
ریختن با کج کردن ظرف
ریختن پلیس به محلی خاص
ریختن توی
ریختن توی مردم
ریختن در بسته
ریختن در بشقاب
ریختن در قوطی
ریختن در کیسه
ریختن در گونی
ریختن شالوده و نقشه و طرح
ریختن فلز مذاب در قالب تحت فشار زیاد
ریختن گله وار
ریختن مردم به محلی
ریخته
ریخته شدن
ریخته گر
ریخته گری
ریخته گری تحت فشار
ریخته گری کردن
ریخته و پاشیده
ریخته و پاشیده کردن
ریخته واریخته
ریخته وپاشیده
ریخن گر
ریخنی
ریدمان
ریدن
ریرداس
ریز
ریز اقلام
ریز الکترونیک
ریز اندام
ریز اندامگان بیماری زا
ریز بار
ریز باف
ریز بخش
ریز بخش سازی
ریز بخش کردن
ریز برگه
ریز برمان
ریز پاندا
ریز پردازنده
ریز پشه
ریز تراشه
ریز تکمه
ریز تگرگ
ریز جراحی
ریز رو گیر
ریز ریشه
ریز زیوی
ریز ساخت
ریز سازواره
ریز فیلم
ریز کردن
ریز ماهی خوراکی
ریزآراستگی
ریزآراسته
ریزابه
ریزان
ریزاندام
ریزباریدن
ریزبافت
ریزبین
ریزبین الکترونیکی
ریزبینانه
ریزپردازگر
ریزتپه
ریزتکان
ریزجاندار
ریزچه
ریزچه ای
ریزچه فیزیک
ریزحساب
ریزخوار
ریزخواری
ریزدانه
ریزرایانه
ریزریز
ریزریز کردن
ریزریز کردن سبزیجات
ریزریز کردن گوشت
ریزریز کردنی
ریزسازی
ریزسازی کردن
ریزسنج
ریزش
ریزش آهسته
ریزش باران
ریزش برف
ریزش سنگ و خاک
ریزش کردن
ریزش کوه
ریزش مو
ریزشاخه
ریزشگاه
ریزشیار در صفحه گرامافون
ریزفرتور
ریزفرتورنگار
ریزک
ریزکیسه دار
ریزکیسه مانند
ریزگره
ریزگری کردن
ریزمانبد
ریزموج
ریزمونه
ریزنده
ریزه
ریزه اندام
ریزه ای
ریزه پیزه
ریزه خوانی
ریزه ریزه
ریزه سنگ
ریزه کاری
ریزه کاری فنی
ریزه کاری و هنرنمایی در آواز
ریزه کاری ها
ریزه کاری های خطاطی
ریزه کردن نان در عشای ربانی
ریزه میزگی
ریزه میزه
ریزی
ریژ
ریس
ریساتو
ریستن
ریسته
ریسک
ریسک دار
ریسک کردن
ریسمان
ریسمان آب در هوا
ریسمان بافی
ریسمان بسته بندی
ریسمان پشم آنقوره
ریسمان تاب
ریسمان چند لا
ریسمان در کشتی
ریسمان دولا
ریسمان سان
ریسمان سر کیسه
ریسمان شل تاب
ریسمان ها و طناب ها
ریسمانچه
ریسمانی
ریسندگی
ریسندگی کردن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی