جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ر" (صفحه 5)
رسم و مد
رسم ها
رسما
رسما اعلام کردن
رسما جزو مقدسان کردن
رسما مجاز
رسمی
رسمی بودن
رسمی کردن
رسمی و مستلزم پوشیدن لباس رسمی
رسمیت
رسمیت پیداکردن
رسمیت دادن
رسن
رسن پرده
رسوا
رسوا سازی
رسوا کردن
رسوا کننده
رسواشدن
رسواگر
رسوایی
رسوایی آمیز
رسوب
رسوب تانک فاضلاب
رسوب دندان
رسوب زردار
رسوب سازی
رسوب کردن
رسوب گرفتن
رسوباندن
رسوبی
رسوخ
رسوخ پذیر
رسوخ کردن
رسوخ کردن آبگونه
رسوخ کردن با زرنگی
رسوخ کننده
رسوخ ناپذیر
رسوخ ناپذیر توسط آب
رسوخ ناپذیری
رسول
رسولی
رسوم اخلاقی
رسوم و عقاید امریکایی
رسومات
رسومی
رسی
رسید
رسید دادن
رسید رسمی و امضا شده وام
رسید فروش
رسید نوشتن
رسید هزینه
رسیدگان
رسیدگی
رسیدگی به امور قضایی
رسیدگی به حساب
رسیدگی به مشتریان رستوران
رسیدگی رسمی
رسیدگی فرجامی
رسیدگی کردن
رسیدگی کردن به
رسیدگی کردن طبق شیوه خاصی
رسیدگی کننده
رسیدن
رسیدن با تلاش به
رسیدن به
رسیدن به بالاتر
رسیدن به تعدادی معین
رسیدن به توافق
رسیدن به خشکی
رسیدن به عضویت
رسیدن به فراتر
رسیدن به محلی
رسیدن به مقام
رسیدن به مقامی
رسیدن به موقعیت
رسیدن به نتیجه پس از پژوهش
رسیدن به نتیجه مطلوب
رسیدن به و گذشتن از
رسیدن به وضعی خاصی
رسیدن دوباره
رسیدن صدا
رسیدن ملک به کسی
رسیدنی
رسیده
رسیده به تخم آوری
رسیده به حد کمال
رسیده به سن بلوغ
رسیده شدن
رسیده کامل
رسیده کردن
رسیده و آب دار
رسیده و آبدار
رش
رشادت
رشت
رشتاکی
رشتمان
رشتمانی
رشتن
رشته
رشته آموزشی
رشته اصلی
رشته پرستاری
رشته پژوهشی
رشته تحصیلی
رشته تخصصی
رشته دار
رشته داستان
رشته دوستی
رشته رشته
رشته ساز
رشته سان
رشته فرعی
رشته فرنگی
رشته کوه
رشته کوه های آلپ
رشته مانند
رشته محبت
رشته ویژه
رشته های علوم انسانی
رشتی
رشحه
رشد
رشد اضافی
رشد انگیز
رشد بافت های لنفاوی در بخش فوقانی گلو
رشد بی سابقه کردن
رشد توام
رشد جمعیت به میزان صفر
رشد دادن
رشد دادن به شکل معین
رشد دادن در جهت معین
رشد دوباره
رشد سریع
رشد سریع کردن
رشد فکری
رشد کردن
رشد کردن به سرعت
رشد کردن به سرعت و انبوهی
رشد کردن همه جانبه
رشد کرده
رشد کننده در چوب
رشد محدود کردن
رشد مفرط
رشد نکرده
رشد و بلوغ
رشد یافتن
رشدآور
رشک
رشک آمیز
رشک انگیز
رشک بر
رشک بردن
رشکک
رشکمند
رشکمندانه
رشکمندی
رشکین
رشمه
رشن
رشوت
رشوه
رشوه آمیز
رشوه بگیر
رشوه به گوینده رادیو و تلویزیون و غیره
رشوه خوار
رشوه خوارانه
رشوه خواری
رشوه خور
رشوه دادن
رشوه دادنی
رشید
رصد
رصد خانه
رصد کردن
رصدخانه
رصن
رضا
رضا و رغبت
رضادادن
رضادادن به
رضاداشتن
رضاعی
رضامند
رضامند بودن
رضامند کردن
رضامندی
رضایت
رضایت بخش
رضایت بخشیدن
رضایت دادن
رضایت دادن با بی میلی
رضایت دادن با تکان سر
رضایت دادن به پیشنهاد
رضایت دادن به عقیده
رضایت ضمنی
رضایت نامه
رضوی
رضیع
رطب
رطل
رطوبت
رطوبت افزا
رطوبت زده
رطوبت گیری کردن
رطوبت نسبی
رطوبت نما
رطوبتی
رطوبی
رعاد
رعایا
رعایای ایران
رعایت
رعایت آداب و اصول
رعایت احترام
رعایت ادب
رعایت ادب کردن به طور مصنوعی و زننده
رعایت رسوم و شعائر
رعایت کردن
رعایت کننده
رعایت مراسم بی معنی و مبتذل
رعایت نکردن
رعایت نکردن قاعده و قانون
رعب
رعب آور
رعب انگیز
رعب ناگهانی و معمولا بی دلیل
رعد
رعد آسا
رعد زدن
رعد کننده
رعد و برق
رعد و برق و باران
رعدی
رعشه
رعشه داشتن
رعشه دامی
رعشه عضلات
رعنا
رعنا زیبا
رعنا کردن
رعنایی
رعیت
رعیت پرور
رعیت که همراه زمین خرید و فروش می شد
رعیتی
رغبت
رغم
رف
رفائیل
رفاده
رفاقت
رفاقت کردن
رفاه
رفاه و خوشی
رفاهی
رفاهیت
رفبند
رفت آمدگاه
رفت و آمد
رفت و آمد داشتن با
رفت و آمد روزانه
رفت و آمد روزانه کردن
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن به سرعت
رفت و آمد کردن به طور مرتب
رفت و آمد کردن ظاهرا با بی هدفی
رفت و آمد کننده مکرر
رفت و آمد مکرر کردن
رفت و آمدگر
رفت و برگشت
رفت و برگشت کردن به سرعت
رفت و برگشت کردن جریان برق
رفت و برگشتی
رفت و برگشتی بودن
رفت و روب شده
رفتار
رفتار ابلهانه
رفتار اجتماعی
رفتار افاده آمیز
رفتار تصنعی داشتن
رفتار جوانمرادنه
رفتار خشن
رفتار خشونت آمیز
رفتار خوب
رفتار خوب کردن
رفتار دلیرانه
رفتار دوستانه
رفتار روزمره
رفتار زشت داشتن
رفتار زنانه
رفتار زیبنده
رفتار سنجی
رفتار شرورانه
رفتار غلوآمیز و ساختگی
رفتار غیر انسانی
رفتار غیر رسمی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی