جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ر" (صفحه 10)
روژلب
روس
روساخت
روسازی
روسازی کردن با آسفالت
روسپی
روسپی خانه
روسپی دار
روسپی گری
روسپی گری کردن
روسپی مانند
روسپی محله
روسپی ناگزیر
روسپی وار
روستا
روستا سان
روستا نشینی
روستائی
روستاخانه
روستاخانه نشین
روستازی
روستامنش
روستامنشانه
روستانشین
روستانشین بودن
روستاها
روستای دورافتاده
روستایی
روستایی شدن
روستایی کردن
روستایی وار
روستاییان
روستره
روسری
روسری راهبه ها
روسری زنانه
روسری سه گوش
روسفید
روسفید کردن
روسفیدشدن
روسفیدی
روسی
روسیاه
روسیاه شدن
روسیاه کردن
روسیاه کننده
روسیاهی
روسیه
روسیه سفید
روش
روش آوانویسی
روش آوایی
روش اجرا
روش استدلال
روش املا کردن واژه
روش انجام
روش انجام کاری
روش برخورد
روش به کار بردن آرشه
روش بیان
روش پژوهش
روش تازه دستیابی
روش تحلیل
روش تخمیر
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
روش جدید
روش جلب وتغییر
روش چاپ با پارچه ابریشمی
روش چاپ با گراور غلتکی
روش حصول
روش حک حروف
روش دار
روش دیگر
روش رای گیری در جلسات و پارلمان
روش رنگ آمیزی
روش ساختن
روش سرو زدن
روش سل - فا
روش شمارش زمان
روش غیر دوستانه
روش غیرمستقیم
روش فروش
روش فروشندگی
روش فیلم برداری تکنی کلر
روش کار
روش کاهنده زمان
روش کاهنده هزینه
روش متداول
روش متعادل
روش مدیریت
روش معمول در دادگاه
روش معمول در گردهمایی
روش معمول در نیایش
روش مونتسوری
روش نقاشی با رنگ بی جلا
روش نقاشی با رنگ مات
روش نگارش
روش نگاشتن حروف
روش نمایش
روش نواختن ناقوس با طنین و آهنگ های مختلف
روش ویژه رنگ زدن با قلم مو
روش ها و منابع تحت اختیار شخص
روش ها و منابع تحت اختیارموسسه
روش هشانا
روش همیشگی
روشکری
روشمند
روشمند کردن
روشمندانه
روشن
روشن از نور ماه
روشن بین
روشن بینی
روشن بینی روحی
روشن رای
روشن روان
روشن سازی
روشن شدن
روشن شدن آتش
روشن شدن ابهام داستان
روشن شده توسط نور خورشید
روشن شناسی
روشن ضمیر
روشن ضمیر شدن
روشن ضمیر کردن
روشن ضمیری
روشن کردن
روشن کردن آتش
روشن کردن اتومبیل به کمک سیم از اتومبیل دیگر
روشن کردن با فروزه
روشن کردن با نورافکن
روشن کردن با هندل زدن
روشن کردن جرقه
روشن کردن دید
روشن کردن کبریت
روشن کردن مطلب
روشن کردن مطلبی
روشن کردن موتور
روشن کردن موتورهای درون سوز
روشن کردن موشک پس فکن
روشن کردن موضوع دشوار
روشن کردنی
روشن گویی
روشن نشدن به موقع موتورهای درون سوز
روشن نگه داشتن
روشن و خاموش کردن
روشن و خاموش کردن چراغ اتومبیل
روشن و خاموش کن
روشن و روان پرور
روشن و ساده
روشن و کوتاه
روشنا
روشناخت
روشناختن
روشناختی
روشنایی
روشنایی روز
روشنایی لرزان
روشنایی لرزان داشتن
روشندل کردن
روشندلی
روشنفکر
روشنفکر کردن
روشنفکر نما
روشنفکران
روشنفکرانه
روشنفکری
روشنک
روشنکرد
روشنگر
روشنگران
روشنگرانه
روشنگری
روشنگری کردن
روشنگری کردن اندیشه
روشنگری کردن مطلب
روشنی
روشویی
روشهای آروینی
روضه
روضه خوان
روعن چراغ
روغن
روغن آمیخته با بلسان
روغن بادام
روغن بزرک
روغن بلسان
روغن بنفشه
روغن بید انجیر
روغن پراندن
روغن پوش
روغن تربانتین
روغن ترمز
روغن تلخ
روغن ثابت
روغن جلا
روغن جلا زدن
روغن چرم
روغن چکان
روغن خاکستری
روغن خوک
روغن دار
روغن داغ کردن
روغن داغ کن
روغن دان
روغن دنبه
روغن دنده
روغن زدن
روغن زدن به
روغن زدن به کباب
روغن زدن به گوشت
روغن زن
روغن زیتون
روغن سازی
روغن سبز
روغن سر نهنگ
روغن سوخته در اتومبیل
روغن قطران
روغن کاری
روغن کاری کردن
روغن کانولا
روغن کرچک
روغن کره
روغن کشی
روغن کهنه اتومبیل
روغن گداخته
روغن گرفتن
روغن گوشت
روغن گیاهی
روغن ماشین
روغن مال
روغن مال کردن
روغن مالی
روغن مالی کردن
روغن مالیدن
روغن مالیدنی
روغن مانند
روغن ماهی
روغن مصری
روغن معطر
روغن ملین
روغن مو
روغن موم
روغن نارگیل
روغن نباتی
روغن نخل
روغن نعناع
روغنی
روفتن
روقوری
روکار
روکار ابری
روکار ابری کردن دیوار
روکار ساختمان
روکار ساختن
روکار کردن
روکاری
روکاری کردن با آسفالت
روکش
روکش برداشتنی موتور و غیره
روکش پشتی صندلی و غیره
روکش تابوت
روکش تازه کردن
روکش تزیینی
روکش جاده
روکش دار
روکش دسته و غیره
روکش دیوارهای خارجی
روکش راه
روکش شده
روکش صندلی و کاناپه
روکش طلا
روکش فلزی
روکش کاری
روکش کاناپه
روکش کتاب
روکش کردن
روکش کردن با کروم
روکش کردن تایر اتومبیل
روکش کردن دیوار
روکش کردن سیم
روکش کردن مبل
روکش کردن مجدد تایر اتومبیل
روکش گذاری
روکش لاستیکی چرخ دوچرخه و اتومبیل و غیره
روکش لاستیکی رینگ دوچرخه و اتومبیل و غیره
روکش لحاف مانند تختخواب
روکش متکا
روکشش
روکفشی
روکوب
روکوب چوبی
روگاه
روگذارپذیر
روگذاری
روگذاری کردن
روگذاشت کردن
روگذر
روگذرآ گدار
روگر
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی